نتایج پاره‌ای از تحقیقات ( بورنشتاین ، 2003) نشان داده‌اند که یکی از شاخص‌های مهم سلامت روانی، توانایی حل مسئله و تصمیم‌گیری است. آموزش حل مسئله در اواخر دهه 1960 و اوایل1970 به عنوان بخشی از جنبش شناختی– رفتاری برای اصلاح رفتار آغاز گشت.

دزوریلا و گلدفرید

دزوریلا و گلدفرید ، پایه‌گذاران شیوه آموزش حل مسئله طی مقاله‌ای به لزوم آموزش مهارت حل مسئله در برنامه آموزش مهارت‌های فردی تأکید نموده‌اند ( نزو و دزوریلا ، 2001).

دزوریلا و گلدفرید (1971) حل مسئله را به عنوان فرایند رفتاری شناختی تعریف کرده اند که می تواند انواعی از پاسخ های متناوب بالقوه سودمند را جهت مقابله با موقعیت های دشوار در اختیار افراد قرار دهد. بدین جهت از اهداف آموزش به مراجعان در مهارت های حل مسئله این می باشد که یک راهبرد جهت سازگاری کلی در اختیار آنان قرار دهد.

سبک حل مساله ، فرایندی شناختی – رفتاری است که فرد برای شناسایی و کشف موثر راه های سازگاری با موقعیت های دشواری که در جریان زندگی روزمره با آنها روبرو می شود ، به کار می برد. بر اساس این تعریف، حل مساله یک فرایند سازگاری هوشیارانه ، منطقی و هدفمند است که می تواند ، توانمندی های شخص را برای برخورد موثر با دامنه گسترده ای از موقعیت های پر فشار روانی به کار گیرد ( دزوریلا و نزو ، 1982) . بیشتر بخوانید