این پرسشنامه استاندارد از نوع فایل ورد و به همراه تمامی اطلاعات مربوط به نمره گذاری، تفسیر، روایی و پایایی و … در قالب جداول زیبا و آماده تکثیر ارائه گردیده است. پس از پرداخت موفق می توانید به صورت آنلاین اقدام به دانلود فایل مربوطه بپردازید.
هدف: سنجش صفات اخلاقی تکبر و تواضع براساس منابع اسلامی از ابعاد مختلف (عدم پذيرش/پذيرش ديگران، هيجان و معرفت ديني، احساس حقارت/عزت نفس، نياز به تايدد اجتماعي/خودپسندگي)
تعداد سوال:23
تعداد خرده مقياس: 4
شيوه نمره گذاري و تفسير: دارد
روايي و پايايي: دارد
منبع: دارد
نوع فايل: word 2007
همين الان دانلود كنيد
قيمت: فقط 2400 تومان
یکی از فضایل اخلاقی که در آموزه های دینی بر آن تأکید شده و در سازندگی انسان تأثیر بسزایی دارد، تواضع است. تواضع، کشت زاری است که در آن گل های زیبا و معطّر برادری، صفا، مهر و محبت می روید و پدید آورنده عظمت، قدرت و کرامت انسانی است و نخل وجود آدمی را از طوفان نفس امّاره و تندباد غرور و تکبر، مصون می دارد. فروتنی، دژ مستحکم و نفوذناپذیری است که شیطان را یارای نفوذ در آن نیست و تاج افتخاری است که بندگان مخلص خدا به سر می نهند. مؤمنان پاک نهاد و عباد الرّحمن، طریق بندگی را در فروتنی می بینند.
معنای لغوی و اصطلاحی تواضع
واژه تواضع از ریشه «وضع» گرفته شده و در اصل به معنای افتادگی و فروتنی است. به گفته لغت شناسان، «وَضَعَ» ضد «رَفَع» است و تواضع به معنای خاک ساری می باشد.(1)
عالمان اخلاق، تواضع را به معنای ناچیز شمردن نفس دانسته اند در برابر خداوند به اطاعت از اوامر و در برابر مردم به رفتار فروتنانه و رعایت انصاف. خواجه نصیرالدین طوسی می نویسد: «تواضع آن بُوَد که خود را مزیتی نشمرد بر کسانی که در جاه، از او نازل تر باشند.»(2)
در کلام امامان معصوم (ع) تواضع به معنای اظهار کوچکی، افتادگی، خاک ساری و فروتنی در برابر خدا و خلق آمده است. امام علی (ع) می فرماید: «ضادوا الکبر بالتواضع؛(3) به وسیله تواضع با تکبر مبارزه کنید.»
تواضع با حفظ کرامت انسانی
متأسفانه واژه تواضع همچون بسیاری از مفاهیم اخلاقی، از تفسیرهای انحرافی مصون نمانده است تا جایی که بعضی آن را به ذلت و سکوت در برابر ظلم معنا کرده اند؛(4) در حالی که از نظر اسلام، تواضعِ ذلت آمیز و خود را بی مقدار انگاشتن، نکوهیده است. تواضعی مطلوب است که برخاسته از آگاهی، قدرت و احترام باشد و با صلابت و عزت نفس همراه گردد. امام علی (ع) در باره ویژگی های مؤمنان می فرماید: «مؤمن، خویی آرام دارد، به نرمی راه می رود، نفس او سخت تر از سنگ خارا و خود، خوارتر از عبد است.»(5)
پیامبر اکرم (ص) می فرماید: «خوشا به حال کسانی که برای خدا فروتنی کنند، بدون پستی و کاستی، و نفس خویش را در عین قدرت و توانایی، به خواری وادارند.»(6)
تواضع با حفظ کرامت انسانی
پیشوایان دین از هرگونه تواضعی که نشانه تحقیر شخصیت آدم و تضعیف کرامت انسانی باشد، به شدت منع نموده و با آن برخورد کرده اند. امام علی (ع) هنگامی که به سوی کوفه می آمد، وارد شهر انبار شد که مردمش ایرانی بودند. کدخدایان و کشاورزان آن جا خرسند شدند که خلیفه محبوبشان از شهر آنها عبور می کند، به استقبالش شتافتند. هنگامی که مرکب امام علی (ع) به راه افتاد آنان در جلوی مرکب دویدند. حضرت آنها را طلبید و پرسید: چرا می دوید؟ این چه کاری است که می کنید؟ گفتند: این یک نوع احترامی است که ما به بزرگان خود می کنیم. حضرت فرمود: این کار، شما را در دنیا به رنج می اندازد و در آخرت به شقاوت می کشاند. همواره از این گونه کارها که پست و خوارتان می کند، خودداری کنید.(7)
پس از آن که آن حضرت زمام جامعه اسلامی را به دست گرفت، طی بخش نامه ای فرمود: «از بوسه بر خاک و غیر آن و افتادن در پای رکاب و مانند آن که از رفتار مشرکان و از اخلاق جباران، ستم کاران و متکبران است، پرهیز کنید.»(8)
تواضع، نه تملّق و ذلت
با این بیان می توان گفت: تملّق را نیز که نوعی اظهار کوچکی ذلت آمیز است، نمی توان با تواضع یکی دانست. اگر اظهار کوچکی به این حد برسد که آدمی به طمع نان و آب و نام و مقام و یا آرزوهای نفسانی دیگر، دست به گفتار و رفتاری بزند که شائبه تملّق و مدح صاحبان زر و زور داشته باشد، بدون شک از نظر اسلام، مردود و ناپسند است. پیامبر اکرم (ص) فرمود: «به صورت ستایش گران چاپلوس، خاک بپاشید.»(9)
تواضع مذموم
از نظر اسلام، تواضع در همه جا و در برابر هر کسی، تأیید شده نیست و در مواردی به شدت از آن نهی شده است؛ از جمله:
1 – تواضع در برابر متکبران: در منابع دینی، انسان ها از فروتنی در برابر فردی که خود را بزرگ می پندارد و به دیگران به دیده حقارت می نگرد، منع شده اند، زیرا از یک سو موجب پستی و ذلت مسلمان است و از سوی دیگر متکبر را بر ادامه عمل ناپسندش تشویق می نماید و گمان می کند واقعاً لایق احترام دیگران است. از این رو پیامبر اسلام (ص) می فرماید: «هر گاه با افراد متواضع رو به رو شدید متواضع باشید، ولی اگر با متکبران مواجه شدید با آنان تکبر ورزید، زیرا این روش، برای آنان خواری و حقارت می آورد.»(10)
2 – تواضع در برابر ثروت مندان: تواضع آن گاه ارزش مند است که با انگیزه الهی و پاک صورت گیرد، اما اگر انگیزه های مادی از قبیل: مقام، ثروت و قدرت اجتماعی موجب این فروتنی گردد، به یک عمل ضد ارزشی مبدّل خواهد شد. امام علی (ع) می فرماید: «من اتی غنیاً فتواضع له لغناه ذهب ثلثا دینه؛(11) کسی که بر ثروت مندی وارد شود و برای دارایی اش در برابر وی تواضع کند، خداوند دوسوم دینش را می برد.»
اهمیت تواضع
در میان ارزش ها و خصلت های نیک آدمی، تواضع جای گاه ویژه ای دارد:
1 – تواضع، از ویژگی های واقعی بندگان شایسته خداست: قرآن مجید می فرماید: «بندگان خدای رحمان کسانی اند که روی زمین به نرمی گام بر می دارند و آن گاه که نادان ها ایشان را خطاب کنند، به ملایمت پاسخ می دهند و بر آنان سلام می کنند.»(12)
خداوند در آیه فوق، دوازده فضیلت بزرگ برای مؤمنان خالص ذکر کرده و جالب این که نخستین آنها، صفت تواضع است.
2 – تواضع، نشانه بندگی و روح اعمال عبادی مؤمنان است: رسول اکرم (ص) به جمعی که مشغول نماز و نیایش بودند، فرمود: چه شده است که شیرینی و حقیقت عبادت را در شما نمی بینم؟ گفتند: شیرینی عبادت چیست؟ فرمود: تواضع.(13)
3 – تواضع، علامت تشیّع راستین است: از امام حسن عسکری (ع) نقل شده است: «کسی که به برادران خود تواضع کند، در نزد خدا از صدّیقین محسوب می شود و از شیعیان علی بن ابی طالب خواهد بود.»(14)
4 – تواضع، عبادت است: امیر المؤمنین (ع) می فرماید: «بر تو باد به تواضع که از برترین عبادات است.»(15)
5 – تواضع، منشأ مباهات خدا به ملائکه است: پیامبر اکرم (ص) می فرماید: «خداوند به پنج دسته از انسان ها نسبت به فرشتگان افتخار می کند: مجاهدان، نیازمندان، آنها که برای خدا تواضع می کنند، ثروت مندانی که بدون منّت به مستمندان کمک می نمایند و کسی که در خلوت از خوف خدا گریه می کند.»(16)
6 – تواضع، رمز پیامبرگزینی است: خداوند به موسی (ع) وحی کرد: ای موسی! آیا می دانی چرا از میان همه آفریدگانم تو را برای سخن گفتن با خود برگزیدم؟ موسی عرض کرد: علت آن چه بود؟ فرمود: ای موسی! من در میان بندگانم کسی را از تو متواضع تر در برابر خود ندیدم. ای موسی! تو چون نماز می گزاری گونه خویش را بر خاک می نهی.(17)
اقسام تواضع
1 – تواضع در برابر خدا
مؤمن در برابر خداوند، همچون قطره ای در برابر دریای بی کران، احساس کوچکی و فروتنی می کند و جز تسلیم و سرسپردگی، اندیشه دیگری او را به خود مشغول نمی سازد. تواضع در برابر خدا نمودهای فراوانی دارد:
1 – 1 – سپاس گزاری: شکر نعمت، نوعی تواضع در برابر خداست. در روایت آمده است: حق خدا بر بندگانش آن است که چون نعمتی به آنان روی آورد، آن را پاس دارند و با شکرگزاری، در برابر خداوند تواضع کنند.(18)
1 – 2 – دوری از تجملات: تجمل گرایی، خواه ناخواه، تکبرآور است. کسی که در برابر خدا متواضع است، زندگی ساده و بی پیرایه ای در حد دیگر افراد جامعه دارد. پیامبر اسلام (ص) می فرماید: «کسی که از سر تواضع برای خدا از زینت و تجملات دوری کند و از پوشیدن لباس های زیبا و فاخر چشم بپوشد، سزاوار است خداوند او را از لباس های بهشتی بپوشاند که در جامه دان های یاقوتی باشد.»(19)
1 – 3 – نیایش و پرستش: یکی از مصادیق بارز تواضع در برابر خدا، عبودیت و بندگی است. وقتی خدا به پیامبر اسلام (ص) خطاب کرد: تو را بین پادشاهی و رسالت یا بندگی و رسالت مخیّر نمودم، کدام را بر می گزینی؟ آن حضرت عرض کرد: بندگی و رسالت را.»(20)
انسان در عبادت و نیایش، پیشانی را بر خاک می گذارد و در برابر خدا اظهار خضوع می کند.
2 – تواضع در برابر رهبران
از آن جا که در نظام سیاسی – اجتماعی اسلام، رهبر جای گاه ویژه ای دارد، از مردم خواسته شده مطیع و منقادِ رهبر عادل و صالح باشند، زیرا رهبر چون دیده بانی است که راه می نماید و دوست و دشمن را شناسایی می کند.
تسلیم و تواضع در برابر چنین رهبری، وظیفه دینی و اخلاقی است. وقتی رهبر، فرمانی صادر کرد یا قضاوتی نمود، یک مسلمان واقعی نه تنها از روی میل و رغبت بدان تن می دهد، بلکه با فروتنی به فرمان وی گردن می نهد. خداوند خطاب به پیامبر اکرم (ص) می فرماید: «به پروردگارت سوگند، آنان مؤمن نخواهند بود مگر آن که در اختلاف های خویش تو را به داوری طلبند و فرمان تو را گردن نهند و چنان متواضع و تسلیم باشند که در دل هم از حکم و داوری تو احساس ناراحتی نکنند.»(21)
3 – تواضع در برابر مردم
یکی از ارزش های اخلاقی، برخورد فروتنانه با مردم است. سفارش های منابع دینی درباره اهمیت تواضع، بیشتر ناظر به این قسم از تواضع است که کاربرد فراوانی در جامعه و زندگی فردی و اجتماعی مردم دارد و شامل: تواضع در برابر پدر و مادر، همسایه، معلم، همکار و… می شود.
فروتنی با مردمان، نمودهای گوناگونی دارد که مهم ترین آنها عبارت اند از:
1 – 3 – ادب و احترام: امام علی (ع) می فرماید: «سه چیز اساس فروتنی است: سبقت در سلام با هر که باشد، خشنودی به نشستن در پایین مجلس و خوش نداشتن ریاکاری و به رخ کشیدن کارها».(22) کسانی که انتظار دارند دیگران به آنان سلام کنند – که متأسفانه این قبیل افراد در جامعه ما کم نیستند – گرفتار کبر و غرورند.
2 – 3 – پرهیز از ستایش دیگران: همان طوری که تملّق، صفت زشتی است، در انتظار تملّق و تمجید دیگران بودن نیز مذموم است. امام صادق (ع) می فرماید: «از نشانه های تواضع این است که انسان دوست نداشته باشد او را به تقوا بستایند.»(23)
3 – 3 – حق پذیری: از نشانه های تواضع با مردمان، رعایت انصاف و حق پذیری است. همان گونه که لجاجت و اصرار در عدم پذیرش حق، نوعی تکبر به شمار می رود، اگر انسان احساس کرد سخن یا عمل وی اشتباه بوده است، باید با کمال فروتنی به اشتباه خود اعتراف کند و متواضعانه حق را بپذیرد.
پیامبر اکرم (ص) فرمود: کسی که ذره ای کبر و بزرگ نمایی در دلش باشد، به بهشت نخواهد رفت. بعضی از یاران عرض کردند: هلاک و نابودی، ما را تهدید می کند، چون بعضی از ما به کفش و جامه خوب خود احساس دل بستگی می کنیم. حضرت فرمود: این کبر نیست، بلکه کبر عبارت است از حق ناپذیری و حقیر شمردن مردمان.(24)
فرعون ها، قارون ها، ابوجهل ها و ابولهب ها چشمان خود را به روی حقایق می بستند و از قبول حق اجتناب می کردند. وقتی موسی و هارون با معجزات روشن الهی به سوی فرعون رفتند، فرعونیان از روی تکبر حق را نپذیرفتند و گفتند: آیا به اینان که مانند ما هستند، ایمان بیاوریم؟ با آن که قومشان بردگان ما هستند،(25) و یا با حالت تمسخر می گفتند: «آیا از میان ما اینان بودند که خداوند بر آنان منت گذارد و بر ما مقدّم داشت.(26)
4 – 3 – خدمت رسانی: شخص متواضع، از خدمت کردن به دیگران احساس حقارت نمی کند و همواره خود را خادم مردم می داند. روش بزرگان دین همواره بر این اصل استوار بوده است.
امام سجاد (ع) مسافرت نمی کرد، مگر با همراهانی که ایشان را نشناسند و با آنان شرط می کرد که از خدمت گزاران باشد. در سفری با کسانی که او را نمی شناختند همراه شد، ولی در راه با مردی مواجه شد که آن حضرت را می شناخت. لذا به دیگران گفت: می دانید این مرد کیست؟ پاسخ دادند: خیر. گفت: علی بن الحسین (ع) است. با شنیدن این سخن، همگی هیجان زده از جا برخاستند و دست و زانوی حضرت را بوسیدند و گفتند: یا بن رسول الله! آیا می خواستی ما (با جسارت و بی ادبی) جهنمی شویم؟ چه باعث شد که ناشناخته بین هم سفرها آمدید؟ فرمود: مردم به احترام رسول الله به من احترام می کنند در حالی که استحقاق آن را نداشتم، می ترسیدم شما نیز همانند آنان رفتار کنید.(27)
آثار تواضع
1 – بزرگی: ممکن است بعضی افراد خیال کنند اگر خود را کوچک کنند در نزد مردم نیز کوچک و خوار می شوند، در حالی که بر عکس است؛ تواضع بر خلاف تصور متکبران، نه تنها سبب کوچک شدن انسان نمی شود، بلکه بر قدر و منزلت او نیز می افزاید. امیر المؤمنین (ع) می فرماید: «فروتن مانند زمین فرو رفته است که قطره های باران از هر سو در آن گرد می آیند و متکبر، همچون زمین مرتفع و بلندی است که قطره ای باران بر آن نمی ماند.»(28)
افتادگی آموز اگر طالب فیضی
هرگز نخورد آب زمینی که بلند است
مردم، افراد متواضع را به دیده عظمت و بزرگی می نگرند. پیامبر اسلام (ص) می فرماید: «کسی که برای خدا فروتنی کند، خداوند او را بلند مرتبه گرداند. او در پیش خود، ناتوان و در دیدگان مردم، بزرگ و ارج مند است و کسی که بزرگی ورزد، خدا او را پست و حقیر سازد و در نظر مردم کوچک و بی مقدار است.»(29)
یکی قطره باران زابری چکید
خجل شد چو پهنای دریا بدید
که جایی که دریاست من کیستم
گر او هست حقا که من نیستم
چو خود را به چشم حقارت بدید
صدف در کنارش به جان پرورید
سپهرش به جایی رسانید کار
که شد نامور لؤلؤ شاه وار
بلندی از او یافت کو پست شد
درِ نیستی کوفت تا هست شد
2 – رشد و کمال: دلی که با تواضع نرم شده باشد با باران علم و معرفت، شقایق عطرآگین می رویاند و به بالندگی می رسد. امام کاظم (ع) می فرماید: ای هشام! زراعت در زمین های نرم و افتاده می روید، نه بر سنگ لاخ ها. هم چنین حکمت و دانش در دل انسان فروتن به شکوفایی و رشد می نشیند و در دل متکبرِ ستم گر جای نمی گیرد، زیرا فروتنی، نشانه خردمندی و گردن فرازی، علامت نادانی است.(30)
آراستگی به زیور تواضع، زمینه بهره مندی هر چه بیشتر از تجربیات دیگران را در جهت رفع نقایص فراهم می کند اما آنان که با پندارهای موهوم، خود را برتر از دیگران می دانند، از شنیدن هر مطلبی، به جز مدح و تملّق، سر باز می زنند. بزرگانی که در عرصه علم و دانش چون خورشید درخشیده اند به دور از هرگونه تکلّف، در مجلس درس استادان حاضر می شدند و از علم آموزی پرهیز نمی کردند.
3 – اصلاح و آرامش: بسیاری از نزاع ها و کشمکمش ها، ناشی از تکبر است. با تواضع زمینه درگیری از بین می رود. از این رو امام علی (ع) تواضع را دژی تسخیرناپذیر در برابر ابلیس دانسته است.(31)
4 – محبت و دوستی: یکی از ثمرات تواضع، تألیف قلوب و جلب محبت دیگران است. امام علی (ع) می فرماید: «ثمرة التواضع المحبة و ثمرة الکبر المسبّة؛(32) نتیجه فروتنی، دوستی و محبت و نتیجه تکبر، خواری و دشنام است.»
5 – نظم و سامان بخشی: بدیهی است که نظم و نظام در هر جامعه ای در سایه همدلی حاصل می شود و این در صورتی است که مدیر جامعه فروتن باشد و خود را برتر از دیگران نداند. امام علی (ع) می فرماید: «بخفض الجناح تنتظم الامور؛(33) با تواضع و محبت، کارها نظم و سامان می یابد.
6 – قبولی عبادات: امام صادق (ع) می فرماید: تواضع، ریشه هر کار نیک و با ارزش و مقامی والا می باشد. هر کس برای خدا تواضع کند خداوند او را بر بسیاری از بندگانش شرافت می بخشد. خدای متعالی هیچ عبادتی را قبول نمی کند، مگر این که باب آن تواضع باشد.(34)
تواضع در سیره معصومان
بر روی خاک نشستن، با محرومان دم ساز بودن، جامه خود را وصله زدن و بر دیگران سلام کردن، از جمله رفتارهای متواضعانه ای است که در سیره پیامبر اکرم (ص) و امامان (علیهم السلام) فراوان دیدن می شود که به ذکر چند نمونه اکتفا می کنیم:
پیامبر اسلام (ص) متواضع ترین مردم بود. آن حضرت در میان یاران خود می نشست و با آنان چنان می آمیخت که گویا یکی از ایشان است و اگر ناشناسی می آمد او را نمی شناخت. عایشه از وی می خواست تکیه بزند و غذا تناول کند، اما حضرت می فرمود: مانند بندگان می خورم و مانند ایشان می نشینم.(35)
به طور کلی روش رسول گرامی اسلام این گونه بود که هر کس بر وی وارد می شد، او را احترام می کرد و حتی گاهی عبای خود را به جای فرش، زیر قدمش می گستراند.(36)
روزی مردی را نزد پیامبر آوردند. از هیبت وی مرد به لرزه افتاد. حضرت فرمود: آسوده باش که من پادشاه نیستم، بلکه پسر زنی هستم از قریش که گوشت نمک سودِ خشک می خورد.(37)
در سیره امام علی بن موسی الرضا (ع) نوشته اند که در سفر خراسان، روزی سفره ای گستراند و همه خادمان را کنار آن نشاند و خود در کنار آنان نشست و غذا تناول کرد. یکی از یاران امام (ع) عرض کرد: اگر سفره ای جدا از سفره خویش برای آنها آماده کند، بهتر است. حضرت فرمود: ساکت باش! پروردگار ما یکی است، همه از یک پدر و مادر آفریده شده ایم، ارزش و احترام افراد در گرو اعمال آنهاست.(38)
عوامل ایجاد تواضع
چه کنیم تا بتوانیم به این فضیلت مهم دست یابیم و روحیه فروتنی را در خود ایجاد یا تقویت نماییم. عالمان اخلاق در این باره راه کارهایی بر شمرده اند:
1 – توجه به عظمت خدا: امام علی (ع) می فرماید: «آن که عظمت خدا را بشناسد، شایسته نیست بزرگی ورزد و تکبر کند. ارج مندیِ کسانی که به عظمت خداوند معرفت دارند در این است که در برابر او تواضع کنند».(39) آن که اقتدار خدا را می بیند، خود را ناچیز و ناتوان می یابد.
2 – توجه به ضعف انسان: اگر آدمی ضعف ها و کاستی ها و ناتوانی های خود را بشناسد هیچ گاه در برابر خدا و مردم تکبر نمی ورزد. یادآوری نیازمندی ها و قدرت پروردگار، راهی برای آراستن خویش به زیور فروتنی است. امام علی (ع) می فرماید: «در شگفتم از متکبری که دیروز نطفه و فردا مردار است [و با وجود این باز، تکبر می ورزد].»(40)
علامه کاشف الغطاء با همه عظمت و احاطه کم نظیری که بر مسائل فقهی داشت – تا جایی که گفته بود: اگر تمام آثار فقهی را به دریا بریزند می توانم دوباره تمام آنها را از ابتدا تا انتها با استدلال کافی بنویسم – نیمه های شب خود را روی خاک می انداخت و خطاب به خویش می گفت: جعفر! تو جعفر کوچک بودی، بعد جعفر شدی، بعد شیخ جعفر، بعد شیخ عراق، بعد شیخ اسلام؛ اکنون چه هستی؟(41)
3 – شناخت فلسفه آفرینش: هدف عالی از خلقت انسان، قرب به خداست. هر که در این عرصه پیش گام تر باشد، ارزش والاتری دارد. قرآن مجید امتیازهای ظاهری مانند: مال، قدرت و منصب را ملاک برتری نمی داند و تقوا را تنها معیار برتری می داند.(42) اگر کسی به این حقیقت باور داشته باشد با تکیه بر امتیازهای اعتباری، خود را برتر از دیگران نمی داند. با شناخت فلسفه آفرینش، انگیزه های تکبر به کلی از بین می رود.
4 – شناخت آثار تواضع و تکبر: آگاهی از زشتی تکبر و فرجام بد آن، ما را از آلوده شدن به آن باز می دارد و در مقابل، توجه به آثار مثبت تواضع، ما را در جهت تقویت روحیه ترغیب می کند.
5 – انجام فرایض دینی: عبادت و انجام واجبات دینی، به فضایل و ملکات اخلاقی و از جمله تواضع، عینیت می بخشد. امام علی (ع) یکی از فلسفه های عبادت را ساییدن پیشانی بر خاک برای تواضع می داند(43) و درباره حج می فرماید: «خداوند حج را نشانه تواضع در برابر عظمت، و اعتراف به عزت خود قرار داد.»(44)
6 – سختی ها: در کوران حوادث و مشکلات، فولاد وجود آدمی صیقل می خورد و متنبّه می شود. امام علی (ع) می فرماید: «خداوند بندگانش را به انواع سختی ها می آزماید تا تکبر را از دل هایشان خارج سازد و فروتنی را در دل آنان جای گزین نماید.»(45)
7 – اشتغال به کارهای خُرد: گاهی انسان، به دلیل تکبر، کارهای جزیی و پیش پا افتاده را پایین تر از شأن خود می پندارد و در تکاپوی کاری می رود که قدر و منزلت او را در نزد مردم بیشتر کند؛ مثلاً در پایین مجلس نمی نشیند یا با شاگردان و خدمت کاران و کارگران خود، هم سخن نمی شود و یا از تدریس درس های ابتدایی و مقدماتی، امتناع می ورزد. این افراد بدون آن که خود متوجه باشند در آتش تکبر می سوزند. ملزم ساختن نفس بر انجام همان کارهای پیش پا افتاده که با طبع او سازگار نیست، می تواند تکبر وی را درمان کند و فروتنی اش را تقویت نماید.
آسیب شناسی تواضع
یکی از موانع جدی تواضع، روحیه خود برتر بینی و تکبر است. کسی که خود را برتر از دیگران می بیند نمی تواند در برابر آنان، فروتنی کند. در آیات و روایات و در کلمات بزرگان اخلاق، تواضع و تکبر به یک دیگر آمیخته شده اند. برای این که صفت پسندیده تواضع بیشتر شناخته شود و با توجه به قاعده «تعرفُ الاشیاء باضدادها؛ موضوعات با ضد خود شناخته می شوند»، شایسته است این صفت رذیله را به طور مختصر بررسی کنیم.
تکبر چیست؟
امام صادق (ع) کبر را چنین تفسیر می کند: «الکبر اَنْ یغمض الناس و یسفه الحق؛(46) کبر یعنی این که آدمی مردم را با دیده پستی و حقارت نگاه کند و حق را خوار بشمارد.»
فرق کبر با تکبر
بعضی از علمای اخلاق، بین کبر و تکبر فرق گذاشته و گفته اند: اگر حالت بزرگ منشی و برتربینی در انسان بروز کند؛ یعنی خود را در اعضا و جوارح نشان دهد، به آن تکبر می گویند؛ اما اگر این حالت ظاهر نشود و به صورت صفت نفسانی در باطن بماند، به آن کبر گفته می شود.(47)
تکبر و خودپسندی
بین تکبر و خودپسندی تفاوت است. خودپسندی یا عجب، احتیاج به طرف مقابل ندارد؛ یعنی اگر شخص به تنهایی باشد، متصور است که خودبین و خودپسند باشد؛ در حالی که در تکبر، طرف لازم است و کافی نیست که انسان خود را بزرگ بداند، زیرا چه بسا کسی خود را بزرگ می شمارد ولی دیگری را بزرگ تر از خود یا مثل خود می پندارد. در این صورت، شخص مذکور تکبر نورزیده است، ولی خودپسند است. پس در هر خودپسندی، تکبر نیست، اما در هر تکبری، خودپسندی هست.(48)
تکبر و عزت
تکبر و عزت نفس نیز تفاوت دارند. تکبر، یک خوی ناپسند و عزت، یک صفت پسندیده محسوب می شود. در تکبر، خصلت خود برتربینی و تحقیر دیگران دیده می شود که بار منفی دارد، اما عزت به معنای نفی ذلت و خواری و حفظ وقار و کرامت انسانی است که هرگز با تواضع و فروتنی منافات ندارد. اولیای الهی عزیز بودند ولی متکبر نبودند. مردی به امام حسن (ع) عرض کرد: در تو تکبر است. فرمود: هرگز چنین نیست. کبریایی و بزرگی، خاص خداست، ولی در من عزت است. خدای تعالی می فرماید: «عزت، ویژه خدا و پیغمبرش و مؤمنان است.»(49)
اقسام تکبر
تکبر بر سه قسم است: 1 – تکبر در برابر خدا؛ 2 – تکبر در برابر پیغمبر؛ 3 – تکبر بر مردم.
الف) تکبر بر خدا
اگر بنده ای خود را در برابر خدا چیزی حساب کند و از دستورات او سرپیچی نماید، دچار تکبر شده است. گاهی منشأ کبر در برابر خدا، جهل و نادانی است. قرآن مجید می فرماید: «ای انسان! چه چیز تو را در برابر پروردگار کریمت مغرور ساخته است».(50) در حدیثی نقل شده که پیامبر اکرم (ص) در حال تلاوت این آیه فرمود: «غرّه جهله؛(51) جهل و نادانی انسان او را مغرور و غافل ساخته است.»
تکبر در برابر خدا، بدترین نوع تکبر است که در مواردی از آن به «استکبار» یاد می شود.
امام علی (ع) در توصیف آن می فرماید: آیا می دانید استکبار چیست؟ آن، ترک طاعتِ کسی است که به طاعت او امر شده اند و بزرگ بینی در برابر کسی است که به پیروی از او توصیه گردیده اند.(52)
تکبر در برابر خدا مصادیق مختلفی دارد؛ از جمله:
– ترک عبادت: ابلیس به دلیل تکبرش از سجده کردن بر آدم (ع)، که دستور الهی بود، سرپیچی کرد. لذا خداوند او را مؤاخذه و از درگاه خود بیرون نمود.(53)
– ترک دعا: قرآن مجید می فرماید: «پروردگار شما گفته است: مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم. کسانی که از عبادت من تکبر ورزند به زودی با ذلت وارد دوزخ می شوند».(54)
ب) تکبر در برابر پیغمبر و امام
منظور از تکبر در برابر پیغمبر و امام آن است که انسان خود را برتر از آنها بداند و از اطاعتشان سرپیچی کند؛ مانند تکبر فرعونیان در برابر حضرت موسی و هارون،(55) قوم نوح در برابر حضرت نوح(56) و قریش در برابر پیامبر (ص).(57)
کبر بر خدا و پیامبر نسبت به کبر بر مردم، عقوبت سخت تری دارد. آیات و روایاتی که دلالت بر خلود متکبران در جهنم دارد، ناظر به این دو مرتبه از کبر است.
ج) تکبر بر مردم
یکی دیگر از اقسام و مراتب تکبر، تکبر بر مردم است، که اشکال مختلفی دارد؛ از قبیل: تحقیر مردم، فخر فروشی، خودمحوری، خودخواهی و… .
نشانه های تکبر
مهم ترین علامت های تکبر عبارت اند از:
1 – نپذیرفتن حق؛ 2 – امتناع از سلام کردن (آغاز به سلام)؛ 3 – اجابت نکردن دعوت فقیر؛ 4 – پرهیز از هم سفره شدن با زیردستان؛ 5 – امتناع از خرید ضروریات زندگی؛ 6 – امتناع از پوشیدن جامه های کم بها؛ 7 – ناخشنود بودن از این که پایین تر از محلی بنشیند که سزاوار نشستن است؛ 8 – کبر در گفتار؛ 9 – کبر در راه رفتن؛ 10 – متهم کردن مردم به هلاکت؛ 11 – ترک هم نشینی با فقرا.
اسباب تکبر
عوامل متعددی در ایجاد تکبر دخالت دارند، که به چند نمونه اشاره می کنیم:
1 – احساس حقارت: هر چند در نگاه اول چنین به نظر می آید که علت تکبر، احساس بزرگی و عظمت باشد ولی از روایات معصومان بر می آید که ریشه اصلی تکبر، احساس حقارت است. امام صادق (ع) می فرماید: «شخصی نیست که تکبر کند، مگر به دلیل ذلتی که در درون خود یافته است.»(58)
در توضیح کلام آن حضرت باید گفت: همه افراد، ارزشی معیّن و حد معلومی دارند که جامعه نیز آنها را به همان حد و مقدار می شناسد و به همان نسبت به آنها احترام می کند. کسانی که به درستی جای گاه خود را شناخته اند انتظارات معقولی از جامعه دارند و به حق برآورده می شود. امام علی (ع) می فرماید: «من وقف عند قدره اکرمه الناس؛(59) کسی که از حد و منزلت خود تجاوز نکند مردم به او احترام می گذارند». اما افرادی که حد واقعی خویش را نشناخته و خود را برتر از آن چه هستند بپندارند، از مردم انتظار تکریم بیش از حد شایستگی دارند، اما آنها به توقع نابه جای آنان پاسخ مثبت نمی دهند، از این رو احساس حقارت می کنند. امام علی (ع) می فرماید: «من تعدی حده اهانه الناس؛(60) کسی که از حد خود تجاوز کند مردم به وی اهانت می نمایند.»
2 – دانایی: گاهی منشأ تکبر، علم و سواد و دانایی است. افراد فاقد ظرفیت وقتی به درجه ای از مراتب علمی رسیدند خود را برتر از دیگران می دانند.
3 – ثروت مندی: یکی از اسباب تکبر، مال و ثروت داشتن است. قارون ثروت خود را به نمایش می گذاشت و برتربینی خود را آشکار می ساخت.(61)
4 – نسب: گاهی برخورداری از فامیل و خویشاوندان خوش نام، منشأ تکبر می شود. یکی از تکبرهای زمان جاهلیت، همین تکبر به نسب و حسب بود. امام علی (ع) می فرماید: آنها به واسطه حسب و نسبی که برای خود قائل هستند خود را بزرگ پنداشته اند.(62)
روزی در مجلسی، زید النار (برادر امام رضا) به فخر و مباهات سرگرم بود و می گفت: ما چنین و چنان هستیم. حضرت سخنش را شنید و فرمود: ای زید! آیا تو به سبب روایت نقل شده از اهل کوفه مغرور گشته ای که گفتند: خداوند فاطمه (س) را معصومه قرار داد، پس آتش را بر اولاد او حرام فرمود. به خدا قسم، این روایت درباره حسن و حسین است. آیا پدرت موسی بن جعفر (ع) که هر روز روزه می گرفت و شب ها را به اطاعت صبح می کرد، با تو که معصیت خدا می کنی، در قیامت مساوی هستید؟ اگر چنین باشد، پس نزد خدا از پدرت عزیزتری.(63)
درمان تکبر
علمای اخلاق برای رهایی از بیماری تکبر، دو راه علمی و عملی پیشنهاد کرده اند:
الف) راه علمی؛ مانند: خداشناسی، خودشناسی، عبرت گیری از تاریخ، توجه به ناپایداری نعمت ها و… .
ب) اقدام عملی؛ مانند: تواضع، عبادت، پیروی از بزرگان و… .
آثار تکبر
خود برتر بینی، آثار فردی و اجتماعی و دنیوی و اخروی دارد که به مهم ترین آنها اشاره می کنیم:
1 – ذلت اخروی: امام صادق (ع) می فرماید: «متکبران در روز قیامت به صورت مورچه ای در می آیند و مردم روی آنها راه می روند تا خدا از حساب فارغ شود.»(64)
2 – عذاب اخروی: امام صادق (ع) می فرماید: در جهنم، وادی مخصوصی برای متکبران است که به آن «سقر» گفته می شود.(65)
3 – دوری از خدا: امام صادق (ع) می فرماید: «خداوند به داوود (ع) وحی کرد: ای داوود! همان طوری که نزدیک ترین مردم به خدا متواضعان هستند، دورترین مردم از خدا متکبرانند.»(66)
4 – ذلت دنیوی: امام علی (ع) می فرماید: «من تکبر علی الناس ذل؛(67) تکبر، انسان بلند مرتبه را به زیر می کشاند.»
عمر بن شیبه می گوید: در مکه بین صفا و مروه مردی را دیدم که سوار بر قاطر بود و غلامانی داشت که مردم را از اطرافش دور می کردند. چندی گذشت تا او را در پل بغداد دیدم در حالی که شخصی پا برهنه و افسرده و با موهای بلند بود. به او خوب نگاه کردم. گفت: چه شده که به من نگاه می کنی؟ گفتم: تو همان شیبه هستی که در مکه با آن توصیف دیده بودم؟ گفت: آری. گفتم: خدا با تو چه کرد؟ گفت: در جایی که مردم تواضع می کردند تکبر ورزیدم، خداوند مرا در جایی که همه بلند پروازی می نمودند کوچک کرد.(68)
5 – محرومیت علمی: امام علی (ع) می فرماید: «لا یتعلّم من یتکبر؛(69) کسی که تکبر کند چیزی نمی آموزد.»
حضرت مسیح (ع) می فرماید: همان طوری که کشت و زرع در زمین هموار رشد می کند و بر سنگ و صخره نمی روید، حکمت نیز در قلب متواضع به بالندگی می رسد و در قلب متکبر رشد نمی کند.(70)
6 – تشویق به گناه: تکبر می تواند منشأ بسیاری از گناهان باشد؛ مثل: غیبت، استهزا، اذیت و آزار، تهمت و… بر این اساس امام علی (ع) حرص و کبر و حسد را عامل کشیده شدن انسان به گناهان می داند.(71)
7 – قساوت قلب: قرآن مجید می فرماید: «یطبع الله علی کل قلب متکبر جبار؛(72) خداوند قلب متکبر و جبار را مهر می زند». امام علی (ع) می فرماید: «همان طوری که سم کشنده است، کبر نیز دل ها را می میراند.»(73)
8 – حبط عمل: همان طوری که گذشت، عبادت شش هزار ساله ابلیس به دلیل تکبر از بین رفت و از درگاه الهی طرد شد.
9 – انکار حق: تکبر، انسان را به انکار حق سوق می دهد. قرآن مجید می فرماید: «جحدوا بها و استیقنتها انفسهم ظلماً و علواً؛(74) کافران با این که در دل به یقین رسیده بودند، ولی از روی ظلم و تکبر آن را انکار کردند.»
10 – آفت عقل: امام باقر (ع) می فرماید: «کبر در قلب هیچ کس وارد نمی شود، مگر این که از عقل او کاسته می شود. به همان مقدار که کبر وارد شود به همان اندازه عقل کم می گردد.»(75)
جابر بن عبد الله انصاری می گوید: روزی رسول خدا (ص) با شخصی برخورد کرد که مردم دور او را گرفته بودند. آن حضرت پرسید: برای چه مردم جمع شده اند؟ عرض شد: دور دیوانه ای گرد آمده اند. حضرت به او نگریست، سپس فرمود: این شخص دیوانه نیست، آیا به شما خبر دهم که مجنون واقعی کیست؟ گفتند: آری. فرمود: دیوانه کسی است که با تکبر راه می رود و از خودپسندی به دامن های خویش نگاه می کند و پهلوهای خود را با حرکت دوش های خویش حرکت می دهد؛ چنین شخص دیوانه حقیقی است و این مردی که دورش جمع شده اید، دردمند و بیمار است.(76)
پرسش های متن آموزشی مقطع دبیرستان
لطفاً با توجه به متن آموزشی، گزینه صحیح را انتخاب کرده و در پاسخ نامه مربوط (صفحه ) علامت بزنید.
1 . به نظر امام علی (ع) چرا خداوند بندگانش را با سختی ها امتحان می کند؟
الف – برای این که آنان را تربیت کند.
ب – به این دلیل که تکبر را از دلشان خارج سازد.
ج – زیرا می خواهد آنها را تنبیه نماید.
د – هر سه گزینه.
2 . کدام گزینه صحیح است؟
الف – کبر، بزرگ منشی در ظاهر است.
ب – تکبر، بزرگ منشی در باطن است.
ج – در تکبر، طرف لازم است.
د – خودپسندی، احتیاج به طرف دارد.
3 . منشأ تکبر قارون چه بود؟
الف – ثروت.
ب – علم.
ج – قدرت.
د – گزینه های الف و ب.
4 . وادی مخصوص متکبران در جهنم، چه نام دارد؟
الف – سقر.
ب – هاویه.
ج – حطمه.
د – جحیم.
5 . تواضعی مطلوب است که:
الف – آگاهانه باشد.
ب – با احترام توأم باشد.
ج – همراه با قدرت باشد.
د – هر سه گزینه.
6 . چرا موسی (ع) کلیم خدا شد؟
الف – چون در برابر مردم متواضع بود.
ب – زیرا در برابر خدا متواضع بود.
ج – به دلیل این که از خدا می ترسید.
د – گزینه های ب و ج.
7 . خداوند متعال دعا نکردن بندگان را چه می داند؟
الف – عجز.
ب – جهل.
ج – استکبار.
د – تنبلی.
8 . ریشه اصلی تکبر چیست؟
الف – ثروت.
ب – نسب.
ج – علم.
د – احساس حقارت.
9 . کدام یک از عبادت ها، نشانه تواضع در برابر خداست؟
الف – نماز.
ب – روزه.
ج – حج.
د – هر سه گزینه.
10 . به فرموده پیامبر اسلام (ص)، کبر عبارت است از:
الف – تحقیر مردم و ظلم و ستم به دیگران.
ب – سبقت نگرفتن در سلام و دوری از خدا.
ج – ترک دعا و عبادت.
د – حقیر شمردن مردم و حق ناپذیری.
11 . با توجه به متن، کدام گزینه صحیح نیست؟
الف – کسی که ضعف های خود را بشناسد، تکبر نمی کند.
ب – در هر تکبری خودپسندی است، اما در هر خودپسندی تکبر نیست.
ج – ثروت مندی و دانایی از نشانه های تکبر است.
د – شکر و سپاس گزاری از نشانه های تواضع در برابر خداست.
12 . تواضع در برابر ثروت مند ارزش ندارد، زیرا:
الف – ذلت آور است.
ب – تملّق است.
ج – با انگیزه الهی نیست.
د – گزینه های الف و ج.
13 . این سخن از کیست؟ «نتیجه تواضع، دوستی است».
الف – امام علی (ع).
ب – امام حسن عسکری (ع).
ج – امام صادق (ع).
د – پیامبر (ص).
14 . چرا امام رضا (ع) از فخرفروشی زیدالنار (برادرش) ناراحت شد؟
الف – زیرا به برادری چون امام رضا (ع) مباهات می کرد.
ب – به دلیل این که طبق روایت نقل شده از کوفیان، خود را مصون از آتش جهنم می دانست.
ج – زیرا خود را منسوب به اهل بیت (علیهم السلام) و خاندان پیامبر (ص) معرفی کرد.
د – هیچ کدام.
15 . علت انکار حق از سوی کافران چه بود؟
الف – چون جاهل، ولی متکبر بودند.
ب – زیرا عالم، ولی متواضع بودند.
ج – به دلیل این که عالم، ولی متکبر بودند.
د – زیرا جاهل، ولی متواضع بودند.
پاسخ صحیح پرسش های متن آموزشی مقطع دبیرستان شماره «63 »
1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15
د ج د د الف الف د ب ج ب د الف ج ب ب
پی نوشت ها:
1) العین، ج 2، ص 196.
2) اخلاق ناصری، ص 133.
3) غررالحکم و دررالکلم، ج 4، ص 232.
4) اخلاق محتشمی، ص 290.
5) نهج البلاغه، قصار 33.
6) بحارالانوار، ج 77، ص 90.
7) نهج البلاغه، قصار 36.
8) اخلاق محتشمی، ص 290.
9) جامع السعادات، ج 2، ص 367.
10) همان، ج 1، ص 363.
11) وسائل الشیعه، ج 11، ص 413.
12) فرقان (25) آیه 63.
13) المحجة البیضاء، ج 6، ص 222.
14) جامع السعادات، ج 1، ص 362.
15) بحارالانوار، ج 72، ص 119.
16) مکارم الاخلاق، ص 51.
17) اصول کافی، ج 2، ص 123.
18) همان، ص 122.
19) کنز العمال، ج 3، ص 117.
20) بحارالانوار، ج 18، ص 382.
21) نساء (4) آیه 65.
22) کنز العمال، ج 3، ص 701.
23) اصول کافی، ج 2، ص 122.
24) کنزالعمال، ج 3، ص 527.
25) مؤمنون (23) آیه 47.
26) انعام (6) آیه 53.
27) بحارالانوار، ج 46، ص 69.
28) شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 20، ص 288.
29) کنزالعمال، ج 3، ص 113.
30) بحارالانوار، ج 75، ص 312.
31) نهج البلاغه، خطبه 192.
32) غررالحکم و دررالکلم، ج 3، ص 327.
33) همان، حدیث 4302.
34) بحارالانوار، ج 72، ص 121.
35) محمد غزالی، احیاء علوم الدین، ج 2، ص 380.
36) بحارالانوار، ج 16، ص 228.
37) همان.
38) همان، ج 49، ص 101.
39) نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبه 147.
40) همان، قصار 121.
41) مجله حوزه، شماره 74، ص 34.
42) حجرات (49) آیه 13.
43) همان، خطبه 234.
44) همان، خطبه 1.
45) نهج البلاغه، خطبه 234.
46) معانی الاخبار، ص 242.
47) محجة البیضاء، ج 6، ص 228.
48) همان.
49) بحارالانوار، ج 24، ص 325.
50) انفطار (82) آیه 6.
51) مجمع البیان، ج 10، ص 499.
52) تفسیر نورالثقلین، ج 4، ص 526.
53) اعراف (7) آیه 13 – 12.
54) مؤمن (40) آیه 60.
55) مؤمنون (23) آیه 49.
56) نوح (71) آیه 6.
57) زخرف (43) آیه 31.
58) اصول کافی، ج 2، ص 312.
59) غررالحکم و دررالکلم، باب عرفان القدر، ح 4671.
60) همان، ح 4672.
61) قصص (28) آیه 79.
62) نهج البلاغه، خطبه 234.
63) عیون اخبار الرضا، باب 58.
64) اصول کافی، ج 3، ص 424.
65) همان.
66) همان.
67) غررالحکم و دررالکلم، ج 5، ص 202.
68) محجة البیضاء، ج 6، ص 228.
69) غررالحکم و دررالکلم، باب العجب و التکبر، ح 850.
70) محجة البیضاء، ج 6، ص 231.
71) نهج البلاغه، قصار 371.
72) مؤمن (40) آیه 35.
73) غررالحکم و دررالکلم، ج 2، ص 110.
74) نمل (27) آیه 14.
75) سفینة البحار، ج 2، ص 460.
76) بحارالانوار، ج 70، ص 234.