پرسشنامه اندازه گیری خشونت علیه زنان

این پرسشنامه استاندارد از نوع فایل ورد و به همراه تمامی اطلاعات مربوط به نمره گذاری، تفسیر،  و … در قالب جداول زیبا و آماده تکثیر ارائه گردیده است. پس از پرداخت موفق می توانید به صورت آنلاین اقدام به دانلود فایل مربوطه بپردازید.

هدف: اندازه گیری خشونت علیه زنان از ابعاد مختلف (خشونت جنسي، خشونت عاطفي، خشونت رواني، خشونت كلامي، خشونت مالي، خشونت اجتماعي)

تعداد سوال: 34

تعداد بعد: 6

شیوه نمره گذاری: دارد

منبع: دارد

نوع فایل: word 2007

همین الان دانلود کنید

قیمت: فقط 3400 تومان

هدف: اندازه گیری خشونت علیه زنان از ابعاد مختلف (خشونت جنسي، خشونت عاطفي، خشونت رواني، خشونت كلامي، خشونت مالي، خشونت اجتماعي)

تعداد سوال: 34

تعداد بعد: 6

شیوه نمره گذاری: دارد

منبع: دارد

نوع فایل: word 2007

همین الان دانلود کنید

قیمت: فقط 3400 تومان

خرید فایل

پرسشنامه اندازه گیری خشونت علیه زنان

خشونت علیه زنان یکی از گسترده‌ترین نوع تخطی‌های حقوق بشر به شمار می‌رود. در بیشتر نقاط جهان خشونت علیه زنان و دختران به بهانه‌ی عرف و فرهنگ مورد تحمل و چشم‌پوشی قرار می‌گیرد. خشونت علیه زنان پدیده‌ای جدید نیست، اما در این اواخر اجتماعات بیش از قبل به این مشکل می‌پردازند و فعالیت‌های زیادی برای مبارزه با آن به‌وجود آمده‌اند.
در اکثر ممالک جهان، خشونت علیه زنان یکی از مشکلات حاد اجتماعی است و با وجود این‌که خشونت انواع مختلف دارد، تعریف کلی که می‌توان از آن داشت این است: هر نوع رفتار، حرکت و گفتاری که مغایر با ارزش‌های انسانی بوده و منجر به عقب ماندن، منزوی شدن و سرخوردگی شخص گردد. به تعریف دیگر خشونت مشتمل است بر فعالیت‌ها، الفاظ، ذهنیت‌ها و سیستم‌هایی که مردم را از رسیدن به شگوفایی مانع شده و باعث زیان‌های فزیکی، روانی، اجتماعی و یا محیطی گردد.
در مورد ریشه‌ی خشونت‌های جنسیتی نظریات متفاوت موجود اند، اما با وجود عاملان سیاسی و اقتصادی از جمله جنگ و فقر، نمی‌توان اهمیت مردسالاری را در ترویج خشونت و محافظت از خشونت‌کننده‌ها نادیده گرفت. به همین دلیل است که حتا کشورهای پولدار و صلح‌آمیز نیز با این مشکل روبه‌رو اند. خشونت علیه زنان و دختران ریشه‌ی عمیقی دارد در برتری طلبی وسلطه‌جویی انسان‌ها بر یکدیگر و تقسیم قدرت نابرابر میان مردان و زنان.
تعدادی از دانشمندان و فیلسوفان این حس تفوق‌طلبی و برتری‌جویی انسان‌ها بر همدیگر را یک امر طبیعی دانسته و محرك خوبی برای پیشرفت و پیشبرد امور کاری انسان‌ها می‌دانند، اما این‌که این برتری‌جویی با خشونت همراه باشد طبیعی نیست. در واقع خشونت را کسانی اعمال می‌کنند که هنگام استفاده از آن احساس قدرت و مالکیت بر بدن دیگران می‌کنند. علاوه بر آن، آن‌ها راه حلی جز متوسل شدن به آن در ذهن نداشته و این پدیده‌ی زشت و منفور را یگانه راهکار و حلال مشکلات خویش می‌پندارند.
یکی از بارزترین انواع خشونت علیه زنان، خشونت فزیکی است. خصوصاً در اجتماع ما که هر هفته از بدبختی‌های زنان، از اعضای بریده شده و بدن‌های شکنجه شده‌ی شان می‌شنویم. این خشونت بیش از هر نوع دیگر در ذهن‌های ما حک شده و از جمله شدیدترین و شایع‌ترین انواع خشونت نیز محسوب می‌شود. براساس معیار بخش زنان ملل متحد، در سراسر جهان از هر سه زن یکی مورد خشونت فزیکی و جنسی قرار گرفته است. بدون شک خشونت فزیکی یکی از آشکارترین و خطرناك‌ترین نوع خشونت علیه زنان است و به گونه‌های متفاوت در اجتماع وجود دارد. خشونت فزیکی می‌تواند شدید و یا خفیف باشد .آثار و علایم آن گاهی قابل دید و گاهی غیر قابل دید باشد. علاوه بر تاثیرات فزیکی آن، خشونت جسمی علیه زنان پیامد‌های ناگوار روانی و اثرات منفی در زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی زنان نیز دارد. خشونت فزیکی اکثراً باعث انزوا، افسردگی، ترس و خسته‌گی روانی و عاطفی می‌شود. در افغانستان، اما، با وجود فراگیر بودن خشونت علیه زنان و دختران، براساس آمار وزارت امور زنان، فقط ده در صد قضایای خشونت در محاکم مورد پیگیری قرار می‌گیرند.
هرچند خشونت فزیکی خطری جسمی و روانی بزرگی را برای زنان ایجاد می‌کند، اما زنان افغانستان و جهان با خشونت لفظی و روانی نیز روبه‌رو اند، این خشونت‌ها به ندرت به‌عنوان خشونت پذیرفته‌شده مورد پیگرد قرار می‌گیرند. خصوصاً در افغانستان که در آن زنان به دیده‌ی جنس دوم دیده می‌شوند، هیچ قانون و یا مرجعی خشونت‌های روانی که اکثریت مطلق زنان از هنگام کودکی با آن روبه‌رو هستند، را مورد باز خواست قانونی قرار نمی‌دهد.
خشونت‌های فزیکی به ندرت فقط حمله به جسم زن اند و اکثراً با خشونت لفظی و روانی هم آمیخته می‌باشند، خشونت روانی و لفظی نیازی نیست نشانی بر بدن زن بگذارد تا به‌صورت درازمدت ذهن و روح او را ناآرام بسازد. در افغانستان، ما همه دیده‌ایم که دشنام، تحقیر و گذاشتن القاب توهین‌آمیز جنسیتی بر زنان، چه از «فاحشه» خوانده شدن شان در سرک‌ها، چه در توهینی که در خانه زنان با آن روبه‌رو اند، تا حدی طبیعی محسوب می‌شوند. زنان نه تنها از جانب بیگانه‌های آزاردهنده بلکه از طرف پدر، برادر، شوهر و اقارب شوهر مورد خشونت روانی قرار می‌گیرند. همین که ما فرزندان پسر را به دختر ترجیح می‌دهیم و به دختران خود از کودکی می‌گوییم که چیزی برای برادر شان شرم نیست، اما آن‌ها حتا نباید بخندند، خشونت است. علاوه بر آن، زنان به بهانه‌های متفاوت مورد خشونت فزیکی قرار می‌گیرند. زنانی که به‌طور متداوام مورد خشونت‌های روانی قرار می‌گیرند فیصدی بالایی را در جمله زنان نازا دارند. زنانی که اولاد پسر ندارند، خشونت روانی را روزانه تجربه می‌کنند. زنانی که کار می‌کنند به بهانه‌ی این که از خانه بیرون شده‌اند مورد خشونت لفظی و روانی قرار می‌گیرند. و این آزار‌ها عوارض درازمدتی را بر اذهان و بدن‌های زنان به جا می‌گذارند. افسردگی، ترس، اضطراب، دلتنگی، مشکلات روانی چون مِرگی، همه‌ی این‌ها را می‌توان در افرادی که با خشونت روانی روبه‌رو اند مشاهده کرد. خشونت‌های فزیکی ممکن باعث معیوبیت‌های جسمی و مشکلات روانی شوند اما خشونت‌های روانی نیز باعث مفلوج شدن روان زنان، خانواده‌ها و اجتماع ما می‌شوند. این اضرار درازمدت نیز هستند چون اطفالی که شاهد خشونت‌های روانی و فزیکی علیه والدین شان بوده‌اند به ندرت می‌توانند در آینده زندگی مشترک سالم داشته باشند. بیایید همان‌قدر که با خشونت فزیکی مبارزه می‌کنیم، خشونت روانی و لفظی را نیز تقبیح نموده در از بین بردن آن بکوشیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.