این پرسشنامه استاندارد از نوع فایل ورد و به همراه تمامی اطلاعات مربوط به نمره گذاری، تفسیر، روایی و پایایی و … در قالب جداول زیبا و آماده تکثیر ارائه گردیده است. پس از پرداخت موفق می توانید به صورت آنلاین اقدام به دانلود فایل مربوطه بپردازید.
هدف: ارزیابی میزان اثربخشی برنامه ریزی سازمانی
تعداد سوال: 7
شیوه نمره گذاری: دارد
تفسیر نتایج: دارد
منبع: دارد
نوع فایل: Word 2007
همین الان دانلود کنید
قیمت: فقط 2400 تومان
برنامهریزی اولین وظیه مدیر در تئوریهای مدیریت کلاسیک است. برنامه ریزی فرآیند آگاهانه تصمیمگیری در مورد اهداف و فعالیتهای آینده یک فرد، گروه،واحد کاری یا سازمان است. مدیر یا مدیران برنامهریزی، برنامهریزی را با یک تحلیل موقعیتی آغاز مینمایند و درچارچوب محدودیت زمانی و منابع، اطلاعات مرتبط با مسأله مورد برنامهریزی را جمعآوری و تفسیر مینمایند؛ سپس با تأکید برخلاقیت، مدیران و کارکنان را تشویق کرده تا بر پایه نگرشی وسیع به امورشان بیندیشند.
مدیران با توجه به مزایا، مضرات و تأثیرات بالقوه هرگزینه، مناسبترین و امکان پذیرترین اهداف و طرحها را برگزیده و مدیران و کارکنان را توجیه نموده و منابع مورد نیاز را در اختیار آنان گذاشته و به انجام آن تشویق مینمایند. از آنجائیکه برنامهریزی، فرآیندی پیش رونده و تکرار شونده است، مدیران باید بطور مستمر عملکرد واحدهای تحت تکفلشان را از جهت تطابق با اهداف و برنامهها تحت نظر داشته باشند. براساس اصول کلاسیک مدیریت میتوان گفت برنامه ریزی اولین وظیفه مدیران سازمان است. در مقاله حاضر شما با این فرآیند و اصول و مبانی برنامهریزی آشنا خواهید شد.
جایگاه برنامه ریزی سازمان در وظایف مدیریت سازمان
در بحث وظایف مدیریت از پنج وظیفه اصلی سخن به میان آمده است :
- ۱ برنامه ریزی Planning
- ۲ سازماندهی Organizing
- ۳ به کار گماردن Staffing
- ۴ رهبری / هدایت Directhing
- ۵ نظارت / کنترل control
البته غیر از تقسیم بندی فوق نویسندگان مختلف تقسیم بندیهایی دیگری نیز ارائه دادهاند برای نمونه لوتر گیولیک وظایف هفت گانهای به شرح ذیل برای مدیریت بیان کرده است :
۱- برنامه ریزی Planning
۲- سازماندهی Organizing
۳- به کار گماردن Staffing
۴- هدایت Directing
۵- هماهنگ کردن Coordinating
۶- گزارش دادن Reporting
۷- بودجه بندی Budgeting
او با به کار بردن حروف اول کلمات فوق POSDCORB را ساخته و مورد استفاده قرار داده است.
برخی دانشمندان مدیریت موضوع ایجاد انگیزه و نوع آوری را به عنوان دو وظیفه مدیریت دانسته و برخی دیگر بودجه بندی ، گزارش دادن و به کار گماردن را جزوء وظایف اصلی مدیریت نمیدانند و بسیاری نیز هماهنگی را به جای وظیفه مدیریت، هدف مدیریت به حساب میآورند.
برچ در کتاب معروف خود « اصول و تجربه مدیریت » مدیریت را در چهار عنصر خلاصه میکنند که عبارتند از برنامه ریزی ، کنترل ، هماهنگی و ایجاد انگیزه .
هنری فایول نیز در مکتب اصول مدیریت فایول نیز وظایف پنجگانه ای برای مدیریت قائل است که عبارتند از : برنامه ریزی، سازماندهی ، هدایت ، کنترل و هماهنگی .
با توجه به اینکه هماهنگی بیش از آنکه یک وظیفه باشد، هدف مدیریت محسوب می گردد ؛ می توان وظایف اصلی مدیریت را در پنج عامل برنامه ریزی ، سازماندهی ، تأمین نیروی انسانی ، هدایت و کنترل خلاصه کرد.
آنچه مسلم است ، برنامه ریزی بر سایر وظایف مدیریت اولویت داشته و مقدم بر آن است. البته همه وظایف مدیریت باهم مرتبط هستند ولی در میان آنها برنامه ریزی از اهمیت و اولویت خاصی برخوردار است .در واقع برنامه ریزی وظیفه اساسی و شالوده مدیریت است.
اهمیت و ضرورت برنامه ریزی
همانگونه که عنوان شد در میان همه وظایف مدیریت برنامه ریزی از اساسیترین آنهاست که مانند پلی زمان حال را به آینده مرتبط می سازد. به عبارت دیگر برنامهریزی میان جایی که هستیم با جایی که میخواهیم به آن برویم پلی میسازد و موجب میشود تا آنچه را که در غیر آن حالت شکل نمیگیرد، پدید آید.از آنجایی که همه سازمانها به دنبال آنند که منابع محدود خود را برای رفع نیازهای متنوع و رو به افزایش خود صرف کنند. پوپایی محیط و وجود تلاطم در آن، و عدم اطمینان ناشی از تغییرات محیطی بر ضرورت انکار ناپذیر برنامه ریزی میافزاید.
پیتر دراکر معتقد است که میان موثر بودن (انجام کارهای درست) و کارآیی(درست انجام دادن کارها) تفاوت است و این دو در مراحل انتخاب هدفها و آنگاه در چگونگی کسب آنها توأم می باشد .
تعریف برنامه ریزی سازمان
در متون مدیریتی گاهی دو واژه planning , programming را به جای یکدیگر به کار می برند ؛ در حالی که programming به نوعی برنامه ریزی جزئی تر دلالت دارد. برای برنامه ریزی تعاریف متعددی ارائه شده است ؛ بطوریکه هر یک از نظریه پردازان سعی کرده اند با توجه به زمینه تخصصی خود آنرا تعریف کنند . در ذیل چند مورد از این تعاریف ارائه شده است :
۱- برنامه ریزی عبارت است از تصمیم گیری در مورد اینکه چه کارهایی باید انجام گیرد
۲- برنامه ریزی عبارتست از تعیین هدف و یافتن یا پیش بینی کردن راه تحقق آن
۳- برنامه ریزی عبارتست تصور و طراحی وضعیت مطلوب در آینده و یافتن و پیش بینی کردن راهها و وسایلی که رسیدن به آن را فراهم کند.
تعریف نسبتاً جامعدیگری از سیریل هودسن :
برنامه ریزی یعنی ارائه طریق بر عملیات آینده که متضمن نتایج معین با هزینه مشخص و دوره زمانی معلوم است.
هدف از برنامه ریزی
۱- افزایش احتمال رسیدن به هدف، از طریق تنظیم فعالیتها
۲- افزایش منفعت اقتصادی از طریق مقرون به صرفه ساختن عملیات
۳- متمرکز شدن بر طریق دستیابی به مقاصد و اهداف و احتراز از انحراف از مسیر
۴- مهیا ساختن ابزاری بر کنترل
انواع برنامه ریزی سازمان
برنامه ها برای مقاصد متنوعی تنظیم میشوند وبه فراخور هر وضعیت به گونهای متناسب با آن شکل میگیرند لذا دسته بندی ذیل را برای انواع برنامه ریزی عنوان مینماییم :
۱- برنامهریزی تخصصی
گاهی با توجه به ماهیت تخصصی برخی از وظایف مدیریت برای انجام آنها برنامهریزی میشود. این برنامه ریزیها را برنامه ریزی تخصصی مینامند که بر اساس وظایف مدیریت در سازمان عنوان میگردد.
الف- برنامه ریزی و کنترل تولید (مدیریت تولید): عبارتست از تعیین نیازها و تأمین ابزار و تسهیلات و تربیت نیروی انسانی لازم برای تولید محصولات و کالاها با توجه به تقاضای موجود در بازار و نیازهای پیش بینی نشده جامعه.
ب- برنامه ریزی نیروی انسانی : در این نوع از برنامه ریزی با تعیین افراد مورد نیاز سازمان در سالهای آینده امکانات و تسهیلات مورد نیاز (انتخاب ، آموزش ، ترفیع ، بازنشستگی و …) تخمین زده میشود. برنامه ریزی نیروی انسانی با تهیه نمودار (ساختار) سازمانی آغاز میشود و مواردی نظیر تهیه نمودار جانشین و ترفیع، تدوین آیین نامه استخدامی و تنظیم برنامه های آموزشی ضمن خدمت را در بر میگیرد.
ج- برنامه ریزی مالی و تنظیم بودجه : عبارتست از تعیین میزان و چگونگی منابع و همچنین تعیین میزان و چگونگی مصارف مالی به منظور تأمین هدفهای موسسه و صاحبان و کنترل کنندگان آن می باشد.
۲- برنامه ریزی عملیاتی (اجرایی)
برنامه های اجرایی برای به اجرا درآوردن تصمیمات راهبردی طرح میشوند به عبارت دیگر برنامه های اجرایی عبارتند از تصمیمات کوتاه مدت که برای بهترین استفاده از منابع موجود با توجه به تحولات محیط اتخاذ میگردند.
مراحل برنامه ریزی عملیاتی عبارتند از :
الف- تدوین برنامه های کوتاه مدت (مانند تنظیم بودجه و زمانبندی)
ب- تعیین معیارهای کمی و کیفی سنجش عملکرد و ارزیابی هزینه های اجرای عملیات
ج- ارزیابی برنامه ها و تعیین موارد انحراف عملکرد از آنها
د- تجدید نظر در برنامه ها و تهیه برنامه های جدید.
۳- برنامه ریزی راهبردی(استراتژیک)
برنامه ریزی راهبردی در بر دارنده تصمیم گیریهایی است که راجع به اهداف راهبردی بلند مدت سازمان می باشند.دراین نوع از برنامه ریزی مقاصد (مأموریتها) و هدفهای سازمان مشخص و اهداف بلند مدت به هدف های کمی و کوتاه که آن را هدفگذاری مینامند ، تجزیه می گردد.
همچنین سیاستهای کلی (تدوین و تنظیم خط مشی ها) و برنامه های عملیاتی طرحریزی می گردد.
برنامه ریزی راهبردی، آینده را پیشگویی نمیکند ولی یک مدیر را می تواند در موارد ذیل یاری دهد:
الف- فائق آمدن بر مسائل ناشی از مقتضیات آتی؛
ب- ایجاد فرصت کافی برای تصحیح خطاهای اجتناب ناپذیر؛
ج- اتخاذ تصمیمهای صحیح در زمان مناسب
د- تمرکز بر انجام فعالیت های ضروری برای رسیدن به آینده مطلوب
دیدگاههای متداول در برنامه ریزی
۱- برنامه ریزی از داخل به خارج و برنامه ریزی از خارج به داخل
در برنامهریزی از داخل به خارج برکارهایی تمرکز میشود که سازمان در حالحاضر انجام میدهد و تلاش میشود تا آنها به بهترین صورت انجام پذیرد. برنامهریزی به این شیوه تغییرات عمدهای را در سازمان ایجاد نمیکند، ولی میتواند برای استفاده بهینه از منابع مفید و موثر باشد.برنامهریزی از داخل به خارج برای بهتر انجام شدن کارهای جاری صورت میپذیرد و هدف آن یافتن بهترین شیوه انجان کار است.
در برنامهریزی از خارج به داخل ابتدا محیط خارجی بررسی و تحلیل میشود و برای استفاده از فرصتها و به حداقل رساندن مسائل ناشی از آن برنامهریزی میگردد.برنامهریزی ازخارج به داخل هنگامی مفید است که سازمان بخواهد کاری منحصر به فرد انجام دهد و هدف این برنامهریزی یافتن فرصتهای محیطی و استفاده بهینه ازآنهاست.
۲- برنامهریزی از بالا به پایین و برنامهریزی از پایین به بالا
در برنامهریزی از بالا به پایین ابتدا مدیر مالی هدفهای کلان را تعیین میکند و این امکان را برای مدیران سطوح دیگر فراهم میآورد تا در چهارچوب هدفهای کلان برنامه خود را تدوین کنند.
در برنامهریزی از پایین به بالا با تدوین برنامههایی شروع میشود که در سطوح عملیاتی شکل میگیرند؛ بدون آنکه به محدودیتهای کلی سازمان توجه شود آنگاه این برنامهها از طریق سلسله مراتب به بالاترین سطح مدیریت ارائه میگردد.
۳- برنامه ریزی بر مبنای هدف
در این نوع از برنامهریزی مهمترین مسائل سازمان تعریف میشود و سپس با مشارکت کارکنان برای هر واحد و قسمت از یک واحد و نهایتاً برای هر فرد شاغل هدفگذاری منظمی انجام میگیرد.برنامهریزی بر مبنای هدف برای ترکیب اهداف فردی و سازمانی بکار میرود و بر این عقیده استوار است که مشارکت توأم رئیس و مرئوس در تبدیل اهداف کلی به اهداف فردی ، تأثیر مثبتی بر عملکرد کارکنان دارد و تدوین پذیرش دوطرفه اهداف ، تعهد قویتری را در کارکنان ایجاد میکند ؛ تا اینکه سرپرست یک جانبه هدفگذاری کرده، آنها را به زیر دستان تحمیل کند.
مراحل برنامهریزی بر اساس هدف و نتیجه
۱- تعیین رسالت و ماموریت
۲- تعیین نتایج مورد انتظار
۳- تعریف شاخصهای ارزیابی
۴- تعریف هدفهای عملیاتی
۵- تنظیم برنامههای عملیاتی
۶- طراحی سیستم کنترل عملیات
۴- برنامه ریزی بر مبنای استثناء
عبارتست از تعیین هدف ، تخصیص منابع و تعیین شاخصهای عملیاتی و واگذاری امور به ابتکار عمل مسئولان واحدها. مدیریت عالی سازمان، تنها هنگامی که انحرافات عملکرد واحدی از برنامه پیش بینی شده، از حد معینی تجاوز کند در امور آن واحد دخالت خواهد کرد. ابزارهای اساسی و متداول در این روش عبارتند از: بودجه هزینههای استاندارد و حسابداری مدیریت یا حسابداری مراکز مسئولیت (مراکز هزینه، درآمد، سرمایهگذاری)
۵- برنامه ریزی اضطراری
عبارتست از پیش بینی و معین ساختن عکسالعملها و پاسخ مناسب به حوادث یا شرایط جدیدی که در اوضاع و احوال سارمان ممکن است اتفاق بیفتد.
۶- برنامه ریزی اقتضایی
در برنامهریزی اقتضایی «گزینههای گوناگون قابل اجرا» شناسایی میشوند و در صورتی که اعتبار برنامه اصلی به دلیل تغییرات محیطی، بیش از حد کاهش یابد، یکی از آن گزینهها قابل اجرا خواهند بود .
برنامهریزی مبتنی بر اندیشیدن پیش از عمل است؛ ولی هر چه محیط برنامهریزی نامطمئنتر باشد، احتمال نامناسب بودن مفروضات آغازین با پیشبینیها و حتی مقاصد اولیه، افزایش مییابد. در چنین محیطهایی بطور مستمر مسائل و رخداداهای غیر منتظره رخ میدهند و در نتیجه، تغییر در برنامهریزی را ضروری میسازند؛ بنابراین بهتر است که همواره در موقع برنامهریزیها، پیشبینی شود که اگر کارها آنگونه که انتظار داریم پیش نرفت، چه تغییراتی در برنامهها ایجاد شود یا کدام برنامههای جایگزین آماده شوند تا مدیر با مشکل مواجه نشود.
به عبارت دیگر هنگامی که بحرانی در نقاط پیش بینی شده بروز کند که حاکی از بی اعتباری برنامه باشد، با استفاده از برنامه ریزی اقتضایی امکان اقدام سریع فراهم میآید.
گامهای برنامه ریزی سازمان
با توجه به تعاریف ارائه شده از برنامه ریزی باید گامهایی برداشت که پاسخگوی سوالات زیر باشد :
۱- کی ۲- چه وقت ۳- چرا ۴- کجا
۵- چه ۶- کدام ۷- چطور
بنابراین گامهایی را که در برنامه ریزی باید برداشت به شکل مرحله ای فرآیند زیر را طی می نماید:
مراحل عمده برنامه ریزی
کونتز،ادانل و وایهریخ در کتاب مدیریت ، مراحل برنامهریزی را به صورت زیر آوردهاست:
۱-آگاهی از فرصتها (مسائل و نیازها)
۲-تعیین اهداف کوتاه مدت
۳- تعیین مفروضات
۴-تعیین گزینههای مختلف
۵-ارزیابی گزینههای مختلف
۶- انتخاب یک راه
۷-فرمولهکردن برنامههای فرعی
۸-کمّی کردن برنامهها به وسیله بودجهبندی
بطوریکه ملاحظه میشود برنامهریزی یک جریان مداوم در جهت پیشرفت فعالیّتها برای حصول هدفها و مقاصد از پیش تعیین شده است . از نتایج برنامههای اجرا شده نقاط ضعف و انحرافات و همچنین نقاط قوت و جنبههای مثبت باید به منظور رفع نقایص و بهبود عملیات در آینده استفاده نمود .
برنامهریزی موثر سازمان
وجه به موارد ذیل موجب موثر بودن برنامهریزی میگردد :
۱- برنامهریزی منطقی باید دارای مدت زمانی باشد که بتواند تکافوی انجام تعهدات ناشی از تصمیمات امروزی ما را بکند
۲- همه افراد درگیر، درک صحیحی از برنامه و چگونگی اجرای آن داشته باشند
۳- وجود همفکری و همکاری در امور برنامهریزی
۴- ایجاد شرایط مناسب برای برنامهریزی از سطوح بالای سازمان
۵- شروع برنامهریزی از سطوح بالای سازمان و سازمان یافته باشد.
مزایای برنامه ریزی سازمان
برنامهریزی در هر سازمان محاسن زیادی دارد که مهمترین آنها به شرح ذیل است :
۱- تحقیق اهداف سازمان
۲- برنامهریزی ، به ایجاد فرصت برای اجرای تصمیمها کمک میکند
۳- برنامهریزی به اجرای منظم طرحها و تحقق اهداف سازمان کمک میکند
۴- برنامهریزی عامل تطبیق رشد سریع فنآوری محیط با سازمان
۵- برنامهریزی موجب تسریع رشد ا قتصادی در سطح کلان میشود
۶- برنامهریزی مالی و بودجهبندی، ابزاری برای کنترل فعالیتها محسوب میشود.
۷- برنامهریزی به تقویت روحیه کار گروهی کمک میکند و به افزایش کارآیی سازمان میانجامد
محدودیتهای برنامهریزی(محدودیتها و معایب)
با وجود محاسن زیادی که برنامهریزی دارد ، محدودیتهایی را نیز به همرا دارد که عبارتند از :
۱- برنامهریزی مستلزم صرف هزینه و وقت است
۲- سازمانهای کوچک نمیتوانند به علت عدم توان مالی و فرصت کافی به نحو مطلوب برنامهریزی کنند
۳- برنامهریزی ، مستلزم ایجاد محدودیتهایی است که در کوتاه مدت حرکت را در سطوح متعدد سازمان ، کند و مشکل میسازد
۴- برنامهریزی ، بیشتر مبتنی بر پیش بینی بر اساس حدس و گمان و احتمالات است و کمتر بر اساس اطلاعات قطعی انجام میگیرد (پس باید قبل از برنامهریزی به دنبال شناخت وضعیت موجود سازمان باشیم
دامهای مهم برنامهریزی موفق
در برنامهریزی موفق ، بر سر راه مدیر عالی سازمان، دامهایی هست که اگر دقت نکند در آن گرفتار خواهد شد و منجر به شکست برنامههایش میشود عمده ترین این دامها عبارتند از :
۱- تفویض کردن وظیفه برنامهریزی توسط مدیر عالی به دیگران (بگونهای که مدیریت عالی درگیر نباشد)
۲- درگیر شدن مدیریت عالی در مسائل جاری (روزمرگی) و عدم وقت کافی برای برنامهریزی
۳- کوتاهی درامرتدوین و تعریف اهداف(به صورت واضح)
۴- کوتاهی در امر درگیر ساختن مدیران اجرایی مهم در فراگرد برنامهریزی
۵- عدم استفاده از برنامهها به مثابه معیار واقعی ارزیابی عملکرد مدیران
۶- کوتاهی در امر ایجاد و تقویت جوّ موافق و حامی برنامهریزی
۷- مجزا پنداشتن فراگرد برنامهریزی از سایر جنبههای فراگرد مدیریت (مثلاً اطلاعات و …)
۸- استفاده از طرحها و برنامههای پیچیده و انعطاف ناپذیر که مانع نوآوری سازمان میشود
۹- عدم ارزیابی و بازنگری برنامههای بلند مدت رؤسای بخشها و مدیران توسط مدیریت عالی
۱۰- تمایل مدیریت عالی به اخذ تصمیمها برمبنای احساسات و بینش خود
تعریف برنامه
– برنامه عبارت است از تعیین هدف کوتاه مدت و راه رسیدن به آن؛
– برنامه عبارت است از تعهد برای انجام یک سری عملیات به منظور تحقق هدف
انواع برنامهها :
۱- مقاصد/ ماموریتها Purposes/Missions
۲- اهداف ives
۳- راهبردها strategies
۴- سیاستها (خط مشی) politics
۵- رویهها procedures
۶- روشها Methods
۷- مقررات و آئیننامهها (دستورها) Rules
۸- برنامهها (طرحها) Programes
۹- بودجه Budgetings
جمع بندی بحث برنامه ریزی سازمان
برنامه ریزی سازمان نخستین وظیف مدیران است که از ادبیات کلاسیک تئوری های مدیریت تاکنون همیشه مورد توجه بوده است. سازمانیها دولتی اغلب از بودجهها برنامهای که در آنها هدفها، جزئیات برنامه برای رسیدن به هدفها و برآورد هزینه هر برنامه مشخص شده استفاده میکنند. برنامهریزی، فرایندی برای رسیدن به اهداف است. بسته به فعالیتها، هر برنامه میتواند که بلندمدت، میانمدت یا کوتاهمدت باشد. برای مدیرانی که در جستجوی حمایتهای بیرونی هستند، برنامهریزی، مهمترین و کلیدیترین و آسانترین سند برای رشد است. برنامهریزی میتواند، نقش مهمی در کمک به جلوگیری از اشتباهات یا تشخیص فرصتهای پنهان بازی کند. برنامهریزی به پیش بینی آینده و ساختن آینده تا حدودی قابل تصور کمک میکند. آن پلی است بین آنجایی که هستیم و آنجایی که میخواهیم برویم. برنامهریزی به آینده مینگرد.
برنامهریزی از وظایف بسیار مهم مدیران است و با سایر وظایف آنها ارتباطی تنگاتنگ دارد. اگر نگرش مبتنی بر برنامهریزی در سراسر زندگی فردی و سازمانی تسری یابد، نوعی تعهد به عمل بر مبنای تعقل و تفکر آینده نگر و عزم راسخ بر استمرار آن ایجاد میشود. به نوعی، تحقق اهداف فردی و سازمانی، مستلزم برنامهریزی است. نیاز به برنامهریزی از آنجا است که همه سازمانها با فعالیت در محیطی پویا، مترصد آن هستند که منابع محدودشان را برای رفع نیازهای متنوع و فزاینده خود صرف نمایند و این پویایی محیط و وجود تلاطم و عدم اطمینان ناشی از تغییرات محیطی، بر ضرورت انکار ناپذیر برنامهریزی میافزاید.