هدف: بررسی عوامل مؤثر در بهبود كیفیت ارزشیابی پيشرفت تحصيلی از دیدگاه مدیران و دبیران (عوامل تنشزای فیزیکی، عوامل تنشزای جسمی – روانی، عوامل تنشزای مدیریتی)
تعداد سوال: 22
تعداد بعد: 3
شیوه نمره گذاری: دارد
روایی و پایایی: دارد
منبع: دارد
نوع فایل: word 2007
همین الان دانلود کنید
قیمت: فقط 3500 تومان
اگر جامعه، خواهان سعادت است پس باید کار به دست کاردان، قدرت محدود، مسؤولیت معلوم و حاکم قانون باشد «ارسطو».
فشارهای روانی شایعترین و مخربترین نیروی مؤثر در جامعه امروزی است. دنیای صنعتی و پیشرفتهای روزافزون آن، اگر چه از برخی جهات باعث آسایش جمعی افراد شده ولی بار فکری آنها را افزایش داده است (1).
نگرانی افراد نسبت به کار، مشکلات اجتماعی و اقتصادی و انتظارات سازمان از کارمندان، پیشرفت فناوري، اشکالات مدیریت و توقع کارکنان، همه و همه سبب میشود که فرد از زمان بیداری بامداد تا هنگام آرمیدن شامگاه همواره دچار فشارها، هیجانات، نگرانیها، بیمها و امیدهای گوناگون باشد که گاه با ظرفیت جسمی، عصبی و روانی فرد متناسب است و گاه با آن سازگار نیست که به مجموعه چنین فشارهایی تنش[1] اطلاق ميشود (2).
تنش شغلی را میتوان به صورت پاسخهای جسمانی و احساسی در فرد تعریف کرد و زمانی که نیازهای شخصی با توانايیها، استعداد یا توقعات فرد متناسب نیست، ایجاد میشود؛ بنابراین در مطالعه تنش شغلی، باید به هماهنگی بین محیط و فرد توجه نمود (3).
تنش شغلی نتیجه تعامل بین فرد و شرایط کار است. هرچند که اختلافات فردی در ایجاد این تنش نقش مهمّی دارد؛ یعنی چیزی که برای یک فرد تنشزا ميباشد، ممکن است برای دیگري تنشزا نباشد (4).
منابع گوناگون فشار، در افراد مختلف، منجر به بروز واکنشهایی متفاوت میشود. برخی از مردم بهتر از سایرین میتوانند با این عوامل مقابله کنند و از عهده مبارزهطلبی محیط برآیند؛ در حالی که بسیاری از مردم، با توجه به صفات و خصوصیات فردی، نسبت به فشارهای روانی کاملآً مستعد و بیتفاوتند؛ بدین معنی که اگر در موقعیتهای فشارزا قرار گیرند، از عهده مقابله با عوامل فشار بر نمیآیند و دچار مشکل میگردند؛ از جمله این خصوصیات میتوان سن، جنس، وضعیت سلامتی، الگوهای ورزش و حتی مواد غذایی را نام برد که منجر به ایجاد عکسالعملهای متفاوت افراد در موقعیتهای فشارزا میشوند (3).
مسأله کار کردن در یک سازمان و این که فرد چگونه آن را با استقلال فردی و آزادیهای خود تطبیق دهد و موقعیت خود را شناسایی و ارزیابی کند، میتواند به عنوان منبعی برای فشار روانی افراد به شمار آید که در ایجاد آن موارد زیر نقش عمدهای دارند. خط مشیهای نا عادلانه و عدم وجود عدالت شغلی، قوانین خشک و غیر قابل انعطاف، جابهجاییهای مکرّر و انتقالهای نابهجا، شرح شغلهای غیر واقعی، عدم امکان ارتقا و پیشرفت، تضادهای صف و ستاد، عدم وجود بازخورد، ارتباطات ناقص و عدم وجود اثر اطلاعات، کنترلهای بیمورد و آزاردهنده، ارزیابیهای ناعادلانه، ارائه اطلاعات نادرست (5).
رسیدگی به امور مربوط به شغل نیز بخش عمدهای از فعالیتهای روزمره افراد را تشکیل میدهد و در هر شغلی نیز تعداد مشابهی از منابع ایجاد فشار روانی وجود دارد؛ این منابع تا هنگامی که فرد درگیر فعالیتهای شغلی است، آرامش او را بر هم میزنند. عمدهترین عوامل شغلی ایجاد تنش به شرح زیر میباشد:
بر عهده داشتن وظایف مدیریت، نامناسب بودن امتیازات فرد، ساعات طولانی کار، حجم و بار زیاد کار، نداشتن
امنیت شغلی، سر و صدای زیاد محیط کار، گرما یا سرمای بیش از حدّ در محیط کار، خطرات شغلی و امکان آسیبدیدگی در کار، شیوه استقرار محل کار، امکانات و منابع ناکافی برای کار، نور کم و وجود گازهای سمّی در محیط کار، روابط با همکاران
مافوق و زیردستان در محیط کار، برخوردهای شغلی در محل کار (1).
بر اساس تحقیقات انجام شده، مشکلات روانی تا حدّ زیادی مربوط به تنش شغلی است که به فرد وارد میشود. استعمال دخانیات، بیخوابی، خصومت و عدم کارايي از جمله مشکلات رفتاری، تحریکپذیری، خشم، افسردگی، اضطراب، کنارهگیری و بی عاطفگی از جمله مشکلات روانشناختی و خستگی، سردرد، فشار خون، اختلالات اسکلتی، عضلانی و قلبی و گوارشی از جمله مشکلات جسمی ناشی از تنش شغلی است.
انگیزش کار همیشه یکی از مسائل اساسی در سازماندهی کار بوده است و مدیران پیوسته در جستجوی راههایی بودهاند که بتوانند با به کارگیری آنها، علاقه به کار کردن را در سطحی که مورد انتظارشان است، در کارکنان خود افزایش دهند.
منظور از انگیزش در روانشناسی کار، عوامل، شرایط و اوضاع و احوالی است که موجب برانگیختن، جهت دادن و تداوم رفتار خود به شکلی مطلوب در ارتباط با موقعیتهای شغلی فرد میگردند (6).
علاوه بر آن چه که به عنوان عوامل مؤثر بر عملکرد و رضایت شغلی مورد بحث قرار گرفت، متغیرهای دیگری نیز بر رفتار و خرسندی از کار او اثر میگذارد که شامل برنامههای کار و ساعات استراحت و همچنین آثار فیزیولوژیک روانی و اجتماعی این برنامه بر فرد میباشد (7).
تحقیقات نشان داده است که هر قدر مدت اشتغال طولانیتر باشد، نیاز به استراحت بیشتر است؛ همچنین بین مدت استراحت و سطح کارایی تا حدّی از استراحت رابطه مستقیم و از آن پس رابطه معکوس وجود دارد؛ مثلاً بعد از دو ساعت کار، یک استراحت 12 دقیقهای کارایی فرد را نسبت به قبل از خستگی افزایش میدهد (5).