این پرسشنامه از نوع فایل ورد و به همراه تمامی اطلاعات مربوط به نمره گذاری، تفسیر،و … در قالب جداول زیبا و آماده تکثیر ارائه گردیده است. پس از پرداخت موفق می توانید به صورت آنلاین اقدام به دانلود فایل مربوطه بپردازید.
هدف: ارزیابی میزان جامعه پذیری جنسیتی (انتظارات، علایق، تقسیم کار)
تعداد سوال: 10
تعداد بعد: 3
شیوه نمره گذاری: دارد
تفسیر نتایج: دارد
روایی و پایایی: دارد
منبع: دارد
نوع فایل: word 2007
همین الان دانلود کنید
قیمت: فقط 6500 تومان
جامعه پذیری جنسیتی
در کنار هم قراردادن اصطلاحات هویت و جامعه پذیری جنسیتی چشم اندازی خاص در تاریخ مطالعات جنسیتی را بازمی نمایاند. این ایده که جنسیت تعین زیست شناختی ندارد بلکه آفریدۀ جامعه است و از رهگذر فرایندهای جامعه پذیری آموخته می شود، مبنای نظری نظریه های نقش جنسیتی و نوشتارگان روبه پیشرفت جنسیت بود. مطابق با نوشتارگان جامعه پذیری جنسیتی، جنسیت به رفتارها و نگر شهای همپیوند با مردانگی و زنانگی اشاره دارد و از مقولۀ جنس زیست شناختی متمایز است. در اینجا، جنسیت نقش یا مجموعه ای از انتظارات به شمار می رود که با منزلت یا جایگاه اجتماعی خاص پیوند خورده است.
اعضای جوان جامعه هنجارها و انتظارات جنسیتی را میآموزند و به گونه ای پرورش می یابند که خود را با مقولۀ جنسیت یای که با جنس زیست شناختی شان متناظر است یکی فرض کنند. براساس این دریافت، نظریه های جامعهپذیری جنسیتی توجّه تحلیلی خود را به فرایندهای رشد معطوف می سازد که از رهگذر آنها کودکان فهمی از خود را شکل می دهند که با جنسیتی خاص مطابقت دارد. نظریه های روانکاوانه، نظریه های یادگیری اجتماعی و نظریه های شناختی ممکن است در شمول این مکتب فکری قرار گیرند زیرا کانون توجه شان بر تعامل انسانی و فرایند جامعه پذیری و چشم انداز خطی در باب رشد انسان است. گرچه این نظریات از این جهت مشابهت دارند، در علائق محوری و تبیین هایشان در باب چگونگی شکلگیری هویت جنسیتی با یکدیگر متفاوتند.
نظریات روانکاوانه
چشم انداز اصلی نظریه های روانکاوانه این است که هویت جنسیتی نخستینبار از آگاهی تناسلی و سپس از طریق ضرورت روان شناختی برای یکی انگاری خود با پدر/مادر همجنس پرورش می یابد. در نظریۀ زیگموند فروید، رشد هویت جنسیتی با آگاهی فرد نسبت به اندامهای تناسلی آغاز می شود. یکیانگاری خود با پدر/مادر همجنس از رهگذر فرایندهای روان جنسی پیچیدهای صورت می گیرد که ترس از مداخلۀ پدر که رهاورد میل کودک به مادر است آن را پیش می برد. به دلیل خیال پردازی های روان شناختی مختلف دختران و پسران دربارۀ روابطشان با والدین، پسران سرانجام خود را با پدران خود و دختران خود را با مادران خود همجنسیت می انگارند به این منظور که هویت جنسیتی خودشان را تثبیت کنند.
نظریه های دیگر در زمینۀ سنت روانکاوی عموما بر روابط پدر/مادر-کودک به عنوان فرایند کلیدی شکلگیری هویت جنسیتی پای میفشارند. این نظریه ها بر تبیین این موضوع تمرکز دارند که چرا پسران و دختران هویت ها و نقش های متفاوتی را شکل می دهند امّا به ندرت از پیوند میان جنس زیست شناختی و هویت اجتماعی پرسش می کنند. افزون بر این، در نظریه های روانکاوی سازوکار جامعه پذیری در جهت نقش های جنسیتی تا حد زیادی نامعلوم است.
نظریۀ یادگیری اجتماعی
نظریۀ یادگیری اجتماعی بر تحلیل سازوکار خاص جامعهپذیری که از رهگذر آن هویت جنسیتی شکل میگیرد تمرکز دارد. نظریۀ یادگیری اصول نظریۀ یادگیری در علوم رفتاری را در مورد جامعه پذیری جنسیت به کار می بندد و فرض را بر این میگذارد که رفتارهای جنسیتی از رهگذر الگوهای پاداش و تنبیه در محیط های اجتماعی فراگرفته می شوند. مطابق با این چارچوب، کودکان رفتارهای جنسیتی والدین خود را از رهگذر تقلید می آموزند. از آنجا که کودکان رفتارهای جنسیتی والدین را تقلید میکنند، بسته به اینکه دختر باشند یا پسر تشویق یا تنبیه می شوند. دختران به سبب تقلید از رفتارهای زنانۀ مادران تحسین میشوند، حال آنکه که پسران به سبب نشاندادن چنین رفتارهایی سرزنش می شوند.
پس از یادگیری رفتارهای متناسب با جنسیت از رهگذر الگوهای تکرارشوندۀ تقویت، کودکان انگ «دختر» یا «پسر» را آن گونه که با رفتارهای تشویق شده پیوند خورده است یاد می گیرند و انگ مناسب را به عنوان هویت جنسیتی خود درونی می کنند. نظریۀ یادگیری اجتماعی اساسا مسلّم فرض می کند که کودکان هویت های جنسیتی مناسب خود را از رهگذر برخورد متفاوتی که والدین و دیگران در جامعه با آنها می کنند شکل می دهند. جامعهپذیری کلید پیبردن به دانشی است که به افراد چگونه رفتارکردن را می آموزد و به آنها کمک می کند که خود را با جنسیت معینی که با آن انتظارات رفتاری متناظر است، یکی بینگارند.
نظریۀ رشد شناختی
درحالیکه نظریۀ یادگیری اجتماعی بر تأثیر بزرگسالان تمرکز دارد، نظریۀ رشد شناختی بر فهم خود کودکان از هویت جنسیتی و خودجامعهپذیری معطوف به هویت جنسیتی پای می فشارد. نظریۀ رشد شناختی بر نظریۀ رشد شناختی کودکان ژان پیاژه استوار است. بر اساس این نظریه، کودکان در حدود 5 یا 6 سالگی -یعنی زمانی که پی بردند جنسیت شان به رغم نمودهای رفتاری مختلف نامتغیر است– پرورش هویت جنسیتی را آغاز می کنند. مثلاً پسری که دوست دارد با رُبات بازی کند، ممکن است از بازی با وسایل آشپزخانه نیز لذّت ببرد امّا هویت جنسیتی این پسر با تغییر رفتارها تغییر نمی کند. زمانی که این فهم شکل می گیرد، کودکان رفتهرفته درمییابند که به کدام جنسیت تعلّق دارند و افراد و رفتارها را با جنس موافق یا مخالف پیوند می زنند. سپس کودکان از مقولات جنسیتی بسان عینک یا قالبی سامان بخش برای فهم واقعیت استفاده می کنند. در نتیجه، کودکان رفته رفته رفتارهای خود را به سبک کسانی که در همان مقولۀ جنسیتی قرار میگیرند قالب بندی می کنند.
انتقادات از جامعه پذیری جنسیتی
گرچه کاوش تحلیلی چگونگی ادغام افراد در نظم اجتماعی موجود از رهگذر انطباق تدریجی با هنجارهای اجتماعی است، نقطۀ قوت نوشتارگان جامعه پذیری جنسیتی است امّا این نوشتارگان نقاط ضعفی نیز دارند. مثلاً چشم اندازهای جامعه پذیری جنسیتی این دیدگاه خطی دربارۀ رشد انسان را حفظ می کنند که ایده های کودکان از جنسیت کامل نیستند و پیش از کاملشدن جامعه پذیری باید به همان قالبی درآیند که ایده های بزرگسالان در آن است. افزون بر این، ناکامی بنیادین نوشتارگان جامعه پذیری در فهم جنسیت به عنوان یکی از نظامهای درهم تنیدۀ نابرابری در معرض انتقادات شدید نظریه های جنسیتی بعدی قرار دارد. برخی از نظریه های جنسیتی معاصر این فرض نظریه های جامعه پذیری را که هویت جنسیتی خصلتی اکتسابی است و کم وبیش در سراسر عمر ثابت می ماند زیر سؤال می برند. همچنین بر دومقوله ایانگاشتن جنس و جنسیت در نوشتارگان جامعه پذیری و اتکایش بر تعاریف جهان شمول از مردانگی و زنانگی، بیتوجهی اش به تعاریف رو به تغییر ارزش ها و هنجارها و مهم تر از همه، ناکامیاش در فهم جنسیت به عنوان نظامی از قدرت که ساختارهای دیگر نابرابری آن را شکل می دهند، انتقادات جدّیای وارد شده است.
رویکردهای معاصر به هویت جنسیتی
دانشوران حوزۀ جنسیت به تحلیل هویت جنسی البته از چشم اندازی متفاوت با نظریه های جامعه پذیری ادامه میدهند. هویت جنسیتی در دانش علوم اجتماعی معاصر مشکلی اجتماعی انگاشته می شود نه تنها به این معنا که این هویت معرف کشاکش افراد با هنجارهای فرهنگی است بلکه به این معنا که برساخت هویت جنسیتی عرصۀ نبرد و کشمکش گروه های اجتماعی مختلف با نابرابریهای موجود و پویش قدرت است. این چشم انداز مرتبط با هویت جنسیتی بر این دیدگاه جدید استوار است که جنسیت اساساً مسئله ای مربوط به نابرابری و سلطه است. بسیاری از مطالعات اخیر جنسیت را ورزه های روزمرهای می انگارند که مناسبات نابرابر قدرت را پدید میآورد و بنابراین بر تحلیل قدرت، ساختارهای اجتماعی و تأثیر متقابل جنسیت، طبقه، نژاد، و دیگر نظام های نابرابری تأکید می کنند.
این مطالعات، در تحلیل پویش های خُرد جنسیت، میان هویت جنسیتی (اسناد جنسیت به خود)، تخصیص جنسیت (اسناد جنسیت در بدو تولد براساس ویژگی های تناسلی)، اسناد جنسیت (برداشت دیگران از جنسیت در تعاملات روزمره)، نقش جنسیتی (انتظارات رفتاری هماهنگ با مقولات جنسیتی) و ورزۀ جنسیتی («جنسیتیرفتارکردن» در تعامل روزمره) تمایز مفهومی برقرار می کنند. این تمایزات مفهومی بسیاری از مفروضات مسلّم انگاشته دربارۀ جنسیت، از جمله پیوند بین تخصیص جنسیتی و هویت جنسیتی، و تعامل بین ورزه های جنسیتی روزمره و ساختارهای گسترده تر نابرابری، را به پرسش می گیرند. در سطح کلان، تحلیل نهادهای جنسیتی شده، گردآوردن هویت های جنسیتی و جنسی متعدد از جمله هویت های جنسیتی و جنسی نامشخص و تعامل میان جنسیت و دیگر سلسله مراتب های اجتماعی جایگزین توجه به فرایند اکتساب هویت جنسیتی از طریق جامعه پذیری شده است.
و نیز ببینید: دوجنس گراهی؛ سیاست هویت؛ گرایش جنسی؛ نظریۀ برساخت گرایی اجتماعی؛ تراجنسیتی و تراجنسینگی
بیشتر بخوانید
Andersen, Margaret L. 2008. Thinking about Women: Sociological Perspectives on Sex and Gender. 8th ed. Boston: Allyn & Bacon
Fausto-Sterling, Anne. 2000. Sexing the Body: Gender Politics and the Construction of Sexuality. New York: Basic Books
Kessler, Suzanne J. and Wendy McKenna. 1985. Gender: An Ethnomethodological Approach. Chicago: Chicago University Press
Kimmel, Michael S. 2007. The Gendered Society. 3rd ed. New York: Oxford University Press
Lorber, Judith. 1994. Paradoxes of Gender. New Haven, CT: Yale University Press