پرسشنامه نگرانی در مورد بدشکلی بدن اوستوزین (DCQ)

این پرسشنامه استاندارد از نوع فایل ورد و به همراه تمامی اطلاعات مربوط به نمره گذاری، تفسیر، و … در قالب جداول زیبا و آماده تکثیر ارائه گردیده است. پس از پرداخت موفق می توانید به صورت آنلاین اقدام به دانلود فایل مربوطه بپردازید.

هدف: ارزیابی میزان نگرانی افراد در مورد بدشکلی بدن

تعداد سوال: 7

شیوه نمره گذاری: دارد

تفسیر نتایج: دارد

روایی و پایایی: دارد

منبع: دارد

نوع فایل: Word 2007

همین الان دانلود کنید

قیمت: فقط 3900 تومان

خرید فایل

پرسشنامه نگرانی در مورد بدشکلی بدن اوستوزین (DCQ)
ختلال بدشکلی بدن نوعی بیماری مزمن روانی است که در آن فرد دائم در مورد نقص در ظاهر خودش فکر می‌کند؛ چنین نقصی یا جزئی است و یا حتی خیالی؛ اما از نظر فرد، ظاهرش آن‌قدر شرم‌آور به نظر می‌رسد که نمی‌خواهد جلوی کسی دیده شود. آیا این اختلال راه درمانی دارد یا خیر؟ در این نوشتار به برخی از راه‌های درمان آن می پردازیم.

درمان

درمان از دیدگاه زیستی، داروها، مخصوصاً ssri‌ها را شامل می‌شود که می‌توانند نشانه‌های مرتبط با افسردگی و اضطراب، به‌علاوه نشانه‌های ناراحتی، اشتغال‌های ذهنی و وسواس‌های اختلال بدشکلی بدن را کاهش دهند. افراد مبتلابه اختلال بدشکلی بدن بعدازاین‌که داروهای ssri را مصرف کردند، می‌توانند کیفیت زندگی، عملکرد کلی و بینش بهتری در مورد اختلال خود داشته باشند. گرچه داروها می‌توانند به بهبود نشانه‌های اختلال بدشکلی بدنی کمک کنند، ولی به مؤلفه‌های شناختی این اختلال رسیدگی نمی‌کنند.[1]
متخصصان بالینی که درمان‌جویان مبتلا به اختلال بدشکلی بدنی را از دیدگاه شناختی – رفتاری درمان می‌کنند، به آن‌ها کمک می‌کنند تا بفهمند ظاهر فقط یک جنبه از هویت آن‌هاست و درعین‌حال، فرض‌های آن‌ها را که ظاهرشان معیوب است، به چالش می‌طلبند. امکان دارد متخصصان بالینی پیشگیری از پاسخ و مواجهه را نیز به کار برند. ما می‌توانیم به‌طور هم‌زمان از بازسازی شناختی نیز استفاده کنیم. درمان‌جویان خود را در آینه نگاه می‌کنند و درعین‌حال افکار خود را در مورد آن‌چه می‌بینند تغییر می‌دهند. افزون بر این، درمان میان فردی می‌تواند به افراد مبتلا به این اختلال کمک کند راهبردهای بهتری را برای رسیدگی کردن به ناراحتی که در روابط خود با دیگران احساس می‌کنند پرورش دهند و علاوه بر آن به عزت‌نفس و خلق افسرده خود رسیدگی کنند.[2]
اختلال بدشکلی بدنی که با دگرگونی‌های دوره بلوغ مطابقت دارد معمولاً تا حدود پایان نوجوانی از بین می‌رود اما در پاره‌ای از موارد نیز استقرار می‌یابد و مشکلات متعددی را در قلمرو تحصیلی، حرفه‌ای، خانوادگی و جز آن ایجاد می‌کند. در چنین مواردی روان‌درمان‌گری را می‌توان به ‌منزله تنها راه‌حل در نظر گرفت.
پاره‌ای از متخصصان از روش‌هایی مانند روش مواجهه یا پیشگیری پاسخ که در مورد هراس‌ها و وسواس – بی‌اختیاری‌ها به کار بسته می‌شوند سود می‌جویند؛ اما پاره‌ای دیگر بر این باورند که توأم بودن این اختلال با اختلال‌هایی نظیر افسردگی حاد، اضطراب، هراس و ناتوانی در سرمایه‌گذاری عاطفی این نکته را خاطرنشان می‌سازد که این بیماران دارای مشکلات روان‌شناختی کم‌وبیش بااهمیتی در سطح شخصیت هستند و اختلال بدشکلی بدنی درواقع یک شیوه رمزی بیان تعارض‌های ناشی از جدایی – تفرد است؛ بنابراین روش درمانگری مبتنی بر روان تحلیل‌گری را به‌عنوان روش اصلی محسوب می‌کنند؛ اما از آن‌جا که این اختلال نشان‌دهنده مشکلات ارتباطی با دیگری نیز هست استفاده از راهبردهایی را که بر روش‌های تغییر رفتار مبتنی هستند به‌عنوان روش‌های مکمل توصیه می‌نمایند.[3]

دیدگاه‌های نظری درباره اختلال بدشکلی بدنی (بدشکلی هراسی)

مؤلفان مختلف، اختلال بدشکلی بدن را نتیجه تأثیر هم‌زمان چندین عامل دانسته‌اند. از یک سو، (شونفلد، 1969 به نقل از مارسلی، برا کونیه، 1984) چهار عامل را به ترتیبی که در پی می‌آیند متمایز کرده است:
1. ادراک فاعلی تغییر شکل بدنی.
2. عوامل روان‌شناختی درونی‌سازی شده، یعنی عواملی که در چارچوب آن‌ها «دل‌مشغولی‌های» مرتبط با دگرگونی جسمانی فقط به ‌منزله عقلی‌سازی و فرافکنی یک ناکامی عاطفی بنیادی‌تر محسوب می‌شوند.
3. عوامل جامعه‌شناختی.
4. بازخورد ناشی از مشاهده دیگران.
تام کیه ویچ و فیندر (1967) نیز از سوی دیگر، سه منبع اصلی بدشکلی هراسی‌ها (اختلال‌های بدشکلی بدنی) را توصیف کرده‌اند:
1. یک منبع زیست‌شناختی که تابع ادراک فاعلی تغییرات جسمانی است و «می‌توان گفت که شرایط زیست‌شناختی دوره نوجوانی، بدشکلی هراسی‌ها را غیرقابل‌اجتناب می‌سازند».
2. یک منبع عاطفی که خود دارای چندین مبناست:
در وهله نخست، استقرار تدریجی هویت جنسی، نوجوان را به سمت دل‌مشغولی نسبی نسبت به تغییرات جسمانی خاص جنس خود می‌راند. گاهی بر این باور است که خصوصیات جنس ثانوی در وی بسیار چشم‌گیرند و زمانی عقیده دارد که به‌اندازه کافی گسترش‌یافته نیستند؛ اما به‌هرحال تقریباً همواره یک دوره تردید و نوسان مشاهده می‌شود.متخصصان بالینی که درمان‌جویان مبتلا به اختلال بدشکلی بدنی را از دیدگاه شناختی – رفتاری درمان می‌کنند، به آن‌ها کمک می‌کنند تا بفهمند ظاهر فقط یک جنبه از هویت آن‌هاست و درعین‌حال، فرض‌های آن‌ها را که ظاهرشان معیوب است، به چالش می‌طلبند. درمان‌جویان خود را در آینه نگاه می‌کنند و درعین‌حال افکار خود را در مورد آن‌چه می‌بینند تغییر می‌دهند. افزون بر این، درمان میان فردی می‌تواند به افراد مبتلا به این اختلال کمک کند راهبردهای بهتری را برای رسیدگی کردن به ناراحتی که در روابط خود با دیگران احساس می‌کنند پرورش دهند و علاوه بر آن به عزت‌نفس و خلق افسرده خود رسیدگی کنند.
افزون بر محور هویت جنسی، در چارچوب نابسامانی‌های متعدد خانوادگی منبع عاطفی دیگری نیز نمایان می‌شود: پدر خانواده از جایگاهی نامناسب و نا ارزنده‌سازی شده برخوردار است که مانع همسان‌سازی رضایت‌بخش پسر می‌شود. بازخورد مادر نیز در این میان نقشی اساسی بر عهده دارد و می‌تواند ترس‌های نوجوان را تقویت کند. چراکه گاهی مادر به‌گونه‌ای صریح و آشکار تغییرات ناشی از بلوغ جسمانی را طرد می‌کند. آشکارا نوجوان را زشت، بدشکل و بدقواره قلمداد می‌نماید و به‌خصوص درباره مردانگی فرزندش، ترس‌های مفرطی را به خود راه می‌دهد و هویت منفی یک پدر نا‌ارزنده‌سازی شده را به وی عرضه می‌کند. (مثل پدرش می‌شود …)
3. یک منبع اجتماعی وجود دارد که بدشکلی هراسی را نمی‌توان بدون درنظرگرفتن آن درک کرد. چون این اختلال، فقط یک اختلال رابطه با خویشتن نیست، بلکه نوعی اغتشاش ارتباطی با دیگری محسوب می‌شود (تام کیه ویچ و فیندر، 1967)
گروه هم‌سالان، عقیده آن‌ها، پذیرش یا طرد از سوی آن‌ها (واقعی یا تخیلی) در مبنای احساس اضطراب و کهتری قرار دارند. به‌وسیله اختلال بدشکلی بدنی، نوجوان وابستگی مفرط به گروه هم‌گنانش را به نمایش می‌گذارد.
از دیدگاهی که در چهار آن، محور محیطی و جامعه‌شناختی نسبت به محور روان‌پویشی جنبه ثانوی دارد، کانس تراری و دیگران (1980) و مقوله بدشکلی هراسی را برحسب سن نوجوان متمایز کرده‌اند:
پاره‌ای از بدشکلی هراسی‌ها با تغییرات بدنی دوره بلوغ مانند رشد جسمانی و عضلانی، تغییرات صدا و جوش‌های صورت، مطابقت تنگاتنگی دارد. بی‌تردید چنین دل‌مشغولی‌هایی با مسئله «تصویر بدنی» مرتبط‌اند و به نظر می‌رسد که در پسران فراوان‌تر باشند.
پاره‌ای دیگر از بدشکلی هراسی‌ها مانند ترس از بدرنگی موها، سرخی هراسی و یا ترس از ریزش موها، با تغییرات بدنی شکل به‌خودی‌خود مرتبط نیستند و در نوجوانان بزرگ‌تر (15-16 ساله) مشاهده می‌شوند و جز در مورد ترس از ریزش موها، فراوانی آن در دختران بیشتر است. این دل‌مشغولی‌ها که فاقد مبنای جسمانی هستند، به‌طور عمده به تعارض‌های ناشی از جدایی – تفرد و فقدان «موضوع‌های» کودکانه وابسته‌اند و تعارض بنیادی نوجوان را به‌صورت «رمزی‌سازی بدنی» بیان می‌کند.
بدین ترتیب در ترس‌های وابسته به شکل‌شناسی بدنی فرد از بدنش به‌عنوان یک موضوع برونی عشق یا کینه سود می‌جوید، قبل از آن‌که بتواند یک موضوع واقعی برونی را برای سرمایه‌گذاری‌های خود بیابد.[4]

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.