دانلود رایگان پرسشنامه رشد اجتماعی وایلند

این پرسشنامه استاندارد از نوع فایل ورد و به همراه تمامی اطلاعات مربوط به نمره گذاری، تفسیر، روایی و پایایی و … در قالب جداول زیبا و آماده تکثیر ارائه گردیده است. می توانید به صورت آنلاین اقدام به دانلود فایل مربوطه بپردازید.

هدف: بررسی رشد اجتماعی (از سن 1 تا 25 سال به بالا)

تعداد سوال: 117

روش نمره گذاری و تفسیر کامل نتایج: دارد

جداول علائم اختصاری: دارد

پاسخنامه: دارد

روایی و پایایی: دارد

منبع: ساعتچی. محمود ، کامکاری. کامبیز، عسکریان. مهناز. آزمونهای روان شناختی. نشر ویرایش. 1389

همین الان دانلود کنید

قیمت: رایگان

دانلود رایگان

دانلود رایگان پرسشنامه رشد اجتماعی وایلند

رشد اجتماعي

 انسان موجودي اجتماعي است و به تنهايي قادر به تامين نيازهاي خود نمي باشد . مي توان گفت حيات انسان بدون برقراري روابط اجتماعي قابل تداوم نيست و تواناييهاي فردي و اجتماعي فرد در خلال تعامل با ديگران شكل مي گيرد .

انسانها از همان ابتداي حيات به شكل گروهي و جمعي زيسته اند و عصري نمي توان يافت كه در آن انسانها به طور انفرادي زندگي كرده است . بايد گفت گرايش به زندگي اجتماعي يكي از گرايش هاي ذاتي و فطري انساني ، انسان است . يعني همانطور كه انسان نياز به خوردن ، آشاميدن و … دارد نيازمند زندگي با ديگران نيز هست .

نكته اساسي اين است كه آيا انسانها با سليقه ها ، برداشتها و نيازهاي گوناگون بدون تربيت و نظارت ، قادر به زندگي اجتماعي سالم هستند يا بايد تربيت اجتماعي شوند؟

تجربيات مختلف زندگي انسانها و يافته هاي علمي در مورد روابط انسانها حاكي از اين است كه افراد براي نيل به يك زندگي سعادتمند به رشد و تربيت نياز دارند . آنان زماني مي توانند يك جامعه سالم را تشكيل دهند كه در برخورد با ديگران قدري به نيازها و به مصالح جمع بينديشند .

رشد اجتماعي شكل گيري خصوصيات و رفتارهاي فرد تحت تاثير آموزش هايي است كه محيط اجتماعي فراهم مي كند . رشد اجتماعي به تاثير متقابل خود بر ديگران و پذيرش نقشهاي اجتماعي گفته مي شود . در نتيجه رشد اجتماعي در برگيرنده رشد نوعدوستي ، درستكاري ، دفاع از خود ، ارتباط و تعلق ، همكاري ، خويشتن داري و انگيزه پيشرفت است .

رشد اجتماعي به تاثير متقابل خود با ديگران و پذيرش نقشهاي اجتماعي گفته مي شود ، فرد وقتي از نظر اجتماعي رشد يافته محسوب مي شود كه در اين زمينه كاملاً به شكوفايي رسيده باشد . يعني به سطحي از مهارت و روابط اجتماعي دست يافته باشد كه بتواند با مردم به راحتي زندگي و سازگاري داشته باشد و معيار اندازه گيري آن ميزان سازگاري او با ديگران است .

رشد اجتماعي به جنبه اجتماعي انسان اشاره دارد كه طي آن فرد قادر است خو را به عنوان عضوي از گروه كه داراي تاثير و تاثر متقابل با اعضاي آن مي باشد مطرح سازد و در اين تعامل متقابل قادر به رفع نيازهاي جسماني ، رواني و اجتماعي خود باشد .

رشد اجتماعي از مهمترين جنبه هاي رشد كودكان و نوجوانان است . كودك و نوجوان در سايه كسب مهارتهاي اجتماعي قادر به ارتباط با ديگران و سازگاري با اطرافيان اجتماع خود مي شود .

اجتماعي شدن فرايندي است كه طي آن كودك و نوجوان هنجارها ، قوانين و نگرش ها و به طور كلي الگوهاي فرهنگي و اجتماعي را مي پذيرد و با رضايت خاطر به آنها عمل كند .

ضرورت رشد اجتماعي

اگر انسان مي توانست تنها زندگي كند ، مجبور نبود زبان بياموزد . در آن صورت آموختن نحوه صحبت كردن و گوش دادن هم ضروري نبود . اما در زندگي اجتماعي اين مسئله بسيار مهمي است و رعايت نكردن آن باعث ، نگراني و رنجش و دلگيري مي شود . براي سخن گفتن و گوش د ادن و يا هر رفتار ديگر شيوه هاي گوناگون وجود دارد . اين كه انسان كدام شيوه را در كدام موقعيت بكار برد . به ميزان رشد اجتماعي بستگي دارد . در واقع اين رفتار خود انسان كه به تصور و برداشت ديگران نسبت به او شكل و جهت مي دهد . آنچه را كه ديگران درباره ما مي انديشند مهم است و بسيار اهميت دارد ، البته ممكن است لحظاتي هم باشد كه انسان با خود بگويد :

« من به نظر ديگران اهميت نمي دهم . درباره من هر فكري مي خواهند بكنند » اما واقعيت اين است كه نظر ديگران اهميت دارد و كساني كه از نظر رواني سالم هستند اين اهميت را درك مي كنند . تنها بيماران رواني هستند كه به نظر ديگران و هنجارهاي اجتماعي بي اعتنا هستند . اگر انسان در رفتار خود بينديشد مي فهمد كه در خيلي از موارد كارها را به اين دليل انجام مي دهد كه تصويب و تاييد ديگران را به دست آورد . و اگر احساس كند كه ديگران درباره او نگرش مثبت دارند « تعادل عاطفي » به دست مي آورد و اگر احساس نمايد كه مقبول ديگران نيست و ديگران نسبت به او نگرس منفي دارند ، تعادل عاطفي او به هم مي خورد .

عده اي از روان شناسان ميزان سازگاري فرد يا جامعه را متناسب با رشد اجتماعي او مي دانند . يعني هر اندازه كه به راحتي بتواند با ديگران سازگاري داشته باشند به همان اندازه از نظر اجتماعي رشد يافته تر است . هيچ فردي به تنهايي و دور از اجتماع نمي تواند زندگي كند . وقتي با اجتماعي زندگي مي كند ، بنابراين در گروه هاي مختلف عضويت پيدا مي كند و ميزان موفقيت فرد در گروههاي اجتماعي بستگي به اين دارد كه تا چه اندازه آموزش لازم براي برقراري روابط احترام آميز با ديگران را ديده باشد و خلاصه تا چه اندازه رشد اجتماعي پيدا كرده باشد . نوجوان و جوان م يخواهد هميشه مورد تاييد دوستان و بستگان قرار گيرند و مقبول و محبوب و مورد احترام آنها باشند . بنابراين هر اندازه  كه رشد اجتماعي فرد بالا باشد ، محبوبيت و مقبوليت او نيز بالا خواهد بود .

اركان اجتماعي شدن :

 فرايند رشد اجتماعي به سه ركن اساسي وابسته است : ركن شناخت ، ركن گرايش و ركن مهارت و عمل ، فقدان هر يک از اينها موجب اختلال در رشد فرد مي شود. به عبارت ديگر مي توان فرايند رشد اجتماعي را به مثلثي تشبيه نمود كه هريك از اركان سه گانه يكي از رئوس مثلث را تشكيل مي دهند .

منظور از شناخت اين است كه فرد نسبت به يك رفتار يا مهارت اجتماعي آگاهي لازم را به دست آورد . به عنوان مثال اگر آموزش « همكاري » مورد نظر است . فرد نسبت به مفهوم ، اهميت و نتايج اين مهارت اجتماعي آگاهي لازم را به دست مي آورد .

منظور از گرايش اين است كه فرد نسبت به انجام مهارت مورد نظر علاقه و حساسيت داشته باشد و نوعي پيوند عاطفي بين خود و آن مهارت اجتماعي احساس نمايد .

منظور از مهارت و عمل اين است كه فرد فرصت پيدا كند در صحنه عمل و در برخورد با گروه هاي اجتماعي مختلف ، زندگي اجتماعي را تمرين كند . كسب شناخت و گرايش نسبت به رفتار اجتماعي معين الزاماً عمل به آن رفتار را به دنبال خود ندارد . ممكن است كودكي يا نوجواني علاقه مند به بازيهاي گروهي باشد ولي جرات پيدا نكند وارد بازي شود و يا وارد بازي شود ولي نتواند ايجاد ارتباط كند .

بنابراين شرط اساسي رشد اجتماعي و كسب صلاحيت براي زندگي اجتماعي با ديگران وجود يك محيط تربيتي است كه بتوند بين اين سه ركن رشد اجتماعي تعادل ايجاد كند و فرد را براي ارتباط با ديگران سازگار كند . اگر محيط تربيتي سالم نباشد در رشد اجتماعي فرد سه نوع اختلال به وجود مي آيد .

  1ـ رفتار غير اجتماعي : يعني فرد براي ارتباط با ديگران ، اعم از بازي كردن ، صحبت كردن با غيره ، رغبت نشان ندهد . « ترجيح مي دهند تنها ، سرد ، دورنگرا و كناره گير باشند. »

  2ـ رفتار ضد اجتماعي : فرد حالت تهاجمي دارد و سعي مي كند كارشكني كند به فرد يا گروه صدمه اي بزند .

  3ـ رفتار در حد افراط اجتماعي : فرد در حد افراطي اجتماعي است و برونگرا . در جستجوي افراد است و نمي تواند خود را تنها ببيند ، ممكن است براي جلب توجه خود نمايي كند و ممكن است سعي در قدرتمند نشان دادن خود (براي كنترل و سلطه بر ديگران) يا دوست داشتن (براي مهرورزي ) خود نمايد .

 مهارتهاي اجتماعي را به سه دسته تقسيم می شوند :

  1ـ مهارتهاي رفتاري تعاملي كه عمدتاً غير كلامي هستند .

  2ـ مهارتهاي ارتباطي بين فردي كه نياز به تعاملهاي كلامي دارد .

  3ـ رفتارهاي اجتماعي متناسب با رفتارهاي اجتماعي كه در ارتباط با هنجار اجتماعي متناسب هستند .

رشد اجتماعي رابطه نزديكي با رشد عاطفي و فكري دارد ، زيرا شخص كه از لحاظ اجتماعي رشد كرده ، روابط اجتماعي را بهتر درك مي كند او مي داند چگونه با ديگران و همكارانش سازش كند ، او درك مي كند كه انتظارات اجتماع از او چيست و تا اندازه زيادي قارد است خود را با اين توقعات تطبيق دهد همچنين او آماده قبول مسئوليت بوده ، به محدوديت هاي خود واقف است .

بچه ها در سالهاي اول زندگي بيشتر متوجه خود هستند و حالت گريز از جمع و در موارد خاصي تنفر از جمع در رفتار آنها ظاهر مي شود . آنها قبل از ورود به مدرسه به تدريج با بچه هاي همسن آميزش مي كنند ولي روابط آنها با افراد همسن چندان محكم نيست .

بازيهاي آنها كوتاه و گاهي به صورت انفرادي در كنار هم انجام مي شود و ورود به مدرسه و تماس با بچه هاي همسن و معلم و ساير بزرگسالان به تدريج بچه را از حالت فردي خارج مي سازد و او را در وهله اول متوجه گروه همسن مي كند . روابط فرد با ديگران همراه با رشد اجتماعي با افزايش سن به طور تدريجي شكل مي گيرد و رشد اجتماعي كودك كامل مي گردد .

بعضي از خصيه هاي نخستين اجتماعي شخصيت :

بعضي از خصيصه هاي اجتماعي شخصيت به طور خلاصه از اين قرارند :

 1ـ جسارت در مقابل كمرويي :

كسي كه اين خصيصه در او قوي است از حق خود دفاع مي كند و در انجمن ، قد برمي افرازد و در اجتماعات رهبري را به عهده مي گيرد . در قطب مخالف كسي قرار دارد كه از ابراز شخصيت خجالت مي كشد و از حق خود نمي تواند دفاع كند و از جلب توجه ديگران شرمساري مي برد .

2ـ استيلاگري در مقابل تسليم :

شخص استيلاگر مي كوشد تا بر ديگران مسلط شود و اختيار اداره آنان را دست گيرد . در قطب مخالف او كسي قرار دارد كه به تسلط ، تن در مي دهد و تسليم مي شود ، استيلاگري در حيوانات نيز مشاهده مي شود . 

 3ـ استقلال نفس در مقابل اتكاء به ديگران :

آن كس كه استقلال نفس دارد نياز زيادي به كمك و راهنمايي ديگران حس نمي كند و مي تواند به تنهايي امور خود را اداره كند ، در مقابل او شخص نيازمند به ديگران قرار دارد كه پيوسته خود را محتاج ديگران مي بيند و از تنهايي و استقلال گريزان است .

 4ـ مهرورزي در مقابل كينه توزي :

كسي ه اين خصيصه در او قوي است نسبت به مردمان مهربان است و از معاشرت آنان لذت مي برد و با مردمان مي جوشد و مي كوشد تا هرچه بيشتر با آنان آشنا شود . در قطب مخالف او شخصي است كه نسبت به ديگران حس تحقير و كينه دارد و از مردمان مي گريزد .

 5ـ بردباري در مقابل نابردباري و عيب جويي :

كسي كه خصيصه بردباري در او قوي است ديگران را چنانكه هستند مي پذيرد و از عيوب آنها مي گذرد و تفاوتهاي آراء و عقايد او را قبول مي كند . در قطب مخالف كسي قرار دارد كه تحمل عقيده مخالف ندارد و پيوسته با نظر انتقاد و عيب جويي به آراء و اشخاص مي نگرد .

 6ـ اجتماعي بودن در مقابل گرايش به گوشه گيري :

كسي كه اين خصيصه در او قوي است ميل دارد بيشتر با ديگران باشد و با آن كار كند و در اجتماعات شركت كند . در قطب مخالف كسي قرار دارد كه بيشتر مايل به انزوا و گوشه گيري از مردمان است .

 7ـ پرخاشگري در مقابل مسالمت و دوستي :

كسي كه اين خصيصه در او قوي است در رابطه او با مردمان ، پرخاشگري حاكم است به ديگران تجاور مي كند و با آنها مي جنگد و حقوق آنان را پايمال مي كند و در قطب مخالف كسي است كه رابطه او با ديگران بر اساس مسالمت و مدارا است .

برخی نظريه هايي مربوط به رشد اجتماعي :

 اين نظريه ها بر روابط كودك و مادر به عنوان عاملي بسيار مهم و حساس تاكيد مي كنند . برطبق نظريه روانكاري ، كشش كودكان براي دست يافتن به لذت حسي سبب مي شود كه انرژي عاطفي خود را كه به آن ليبيدو مي گويند صرف افرادي كنند كه از طريق ارضاي نيازهايشان ، در آنها ايجاد لذت مي كنند ، نيز بر پي ريزي حس اعتماد در دوران كودكي يعني در دوره اي كه مادر از كودك مراقبت دائمي مي كند تاكيد كرده است .

نظريه يادگيري اجتماعي ، عنوان مي كند كه نقشي كه والدين در كاهش سانقهاي بيولوژيكي مانند احساس گرسنگي و تشنگي دارند شالوده پيوند عاطفي بين مادر و كودك مي گردد .

نظريه سوم كه بر اساس مطالعاتي در زمينه دلبستگي كودكان به مادرانشان انجام شده است بر مبناي كردار شناسي است . اين نظريه پردازان چنين مطرح كرده اند كه نوزادشان به طور ژنيتيكي آماده است تا به افرادي كه از او مراقبت مي كند دلبسته شود و ايت دلبستگي ها از لحاظ تكاملي داراي ارزش هستند ، به دليل اينكه به كودك كمك مي كند تا خود را با محيط سازش دهد . اين دلبستگي ها سبب مي شود كه بزرگسالان از كودك مراقبت كنند و او را از خطر دور نگه دارند . بر اساس اين نظريه ، دلبستگي ها عامل مهمي است در تامين سلامت رشد عاطفي و اجتماعي كودك در سالهاي بعدي زندگي او .

دلبستگي در رشد اجتماعي كودك تاثير مي گذارد ، بدين ترتيب كودكان با دلبستگي به والدين خود ارزشها و معيارهاي افرادي كه از او مراقبت مي كنند ، خصوصاً والدينش را مي پذيرد . اولين رفتار اجتماعي عمده در كودكان لبخند اجتماعي است كه در 2 الي 3 ماهگي ظاهر مي شود و در شش ماهگي كودكان به افراد خاصي پاسخ مي دهند يعني به طرف افرادي كه به آنان دلبستگي دارند مي روند .

کارن هورني، اشخاص را از روي روابط احتماعيشان به سه دسته تقسيم كرده است :

  1ـ كساني كه به سوي ديگران حركت مي كنند .

  2ـ كساني كه بر ضد ديگران دوري مي جويند .

  3ـ كساني كه از ديگران دوري مي جويند .

گروه اول به محبت و دوستي ديگران نيازمند هستند . در زندگي دنبال شريك مي روند ، خواه اين شريك دوست باشد يا معشوق يا شوهر و يا زن و از اين شريك انتظار دارد كه تمام توقعات او را بر آورد و همه مسئوليت را قبول كند . چنين شخصي نيازمند است كه او را دوست داشته باشند و به او محتاج باشند و قدر او را بدانند .

گروه دوم ، براي اين شخص جهان عرصه رقابت و كارزار است . در نظر او مردمان همه خودپسندند و دنبال منافع خود مي روند . چنين شخصي نيازمند آن است كه بر ديگران پيشي جويند و پيوسته موفق باشند و او را به عنوان بشناسند . نيازمند آن است كه از ديگران استفاده كند و بر آنها برتري يابد . پويسته در اين فكر است كه از پيش آمد تازه اي او را چه حاصل مي شود .

افراد گروه سوم معتقدند كه نبايد به هيچ چيز و هيچ كس تعلق يافته و وابسته بود . ديگر اينكه مي خواهد با خود خلوت كند و مزاحمت ديگران را دور نگه د ارد . استقلال نفس و ميل به خلوت در او قوي است . پيوسته مواظب است تا ديگران در او نفوذ نكنند او را وابسته به چيزي نكنند و آزادي شخص او را از او نگيرند . از پذيرفتن سنتهاي مرسوم و مقبول اجتماعي اكراه دارد . ممكن است به ظاهر اين سنتها و قيد و بندها را بپذيرد تا زحمتي براي او فراهم نيايد ، ليكن در دل خود به همه آنها بي اعتناست  .

مراحل رشد اجتماعي  :

  1ـ مرحله غير اجتماعي :

اين مرحله كه از ابتديا تولد با دو يا سه ماهگي را شامل مي شود نوزاد به تنهايي در عالم خودش زندگي مي كند و واكنشهاي او بيشتر جنبه عصبي دارد و واكنش به افراد ديگر نمي باشد . اعمال نوزاد جهت خاصي ندارد و نيازهاي فيزيولوژيكي مهم ترين نيازهاي او مي باشد .

  2ـ مرحله پيش از اجتماعي شدن :

در اين مرحله با رشد عصبي و سيستم عصب مركزي توجه نوزاد به تدريج به جهان اطراف جلب مي شود و هرچند هنوز نمي تواند نسبت به رفتار اطرافيان واكنش صحيح و قابل قبولي نشان دهد اما قادر است حركات ديگران را تعقيب كند . بدون اينكه اين تعقيب نشانگر رشد اجتماعي باشد .

 3ـ اجتماعي شدن :

اجتماعي شدن با ظهور واكنشهاي متفاوت نسبت به ديگران همراه است . با توجه به اين مراحل هر فرد با تاثير از ديگران و تجارب خاصي كه به دست مي آورد ، شخصيت او شكل مي گيرد و رشد اجتماعي به تدريج كامل مي گردد . بنابراين نوزاد در سه ماهگي از حالت غير اجتماعي به حالت اجتماعي مي رسد كه اولين نشانه هاي آن واكنش لبخند نسبت به اطرافيان است و سپس به تدريج نسبت به صداها و اعمال اطرافيان واكنش مي دهد . به تدريج كه نوزاد بزرگتر مي شود با اطرافيان رابطه برقرار مي كند و با همسالان به بازي مي پردازد و در خانواده ،‌ مدرسه و اجتماع هنجارها و ارزش ها را ياد مي گيرد و مي تواند در موقعيت هاي متفاوت پاسخ مناسب بدهد و نيازهاي خود را با كمك ديگران برطرف سازد و نيز به ارضاي نيازهاي ديگران كمك كند . در اين زمان است كه فرد به رشد اجتماعي تقريباً كاملي دست يافته است كه در افراد متفاوت محدوده سني متفاوتي دارد .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.