پرسشنامه سبک سنج مدیریت لوتانز

این پرسشنامه استاندارد از نوع فایل ورد و به همراه تمامی اطلاعات مربوط به نمره گذاری، تفسیر، روایی و پایایی و … در قالب جداول زیبا و آماده تکثیر ارائه گردیده است. می توانید به صورت آنلاین اقدام به دانلود فایل مربوطه بپردازید.

هدف: ارزیابی سبک های مدیریتی مدیران (توجه به کارکنان یا توجه به وظیفه و سازمان)

تعداد سوال: 35

شیوه نمره گذاری و تفسیر نتایج: دارد

روایی و پایایی: دارد

– Referrence: Mahdizade, M. (2006). The study of relationship between principals’ leadership styles and teachers’ job satisfaction in Noshahr elementary, secondary and high school class. unpublished thesis, Shahid Beheshti Univesity, Tehran.

– ﭘﻮﻻدي ﻧﺠﻒ آﺑﺎدي، ﻓﺮﻫﺎد (1380). ﻣﻘﺎﻳﺴﻪ ﺳﺒﻚ ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﻛﺘﺎﺑﺨﺎﻧﻪ ﻫﺎي داﻧﺸﮕﺎﻫﻲ ﻓﺮدوﺳـﻲ و ﻋﻠﻮم ﭘﺰﺷﻜﻲ ﻣﺸﻬﺪ. ﭘﺎﻳﺎن ﻧﺎﻣﻪ دوره ﻛﺎرﺷﻨﺎﺳﻲ ارﺷﺪ ﻛﺘﺎﺑﺪاري و اﻃﻼع رﺳﺎﻧﻲ. داﻧﺸﻜﺪه رواﻧﺸﻨﺎﺳﻲ و ﻋﻠﻮم ﺗﺮﺑﻴﺘﻲ. داﻧﺸﮕﺎه ﻓﺮدوﺳﻲ ﻣﺸﻬﺪ.

همین الان دانلود کنید

قیمت: فقط 1900 تومان

خرید فایل

پرسشنامه سبک سنج مدیریت لوتانز
با وجود اینکه مدیریت در رهبری فرآیند مشابهی است که بطور کلی در هر ارگان و سازمان و گروهی راهبرد مشابهی دارد، اما ار لحاظ برخی ویژگیها تفاوتهایی بین انواع مدیریت می‌توان مشاهده کرد. روشن است با وجود اینکه همه مدیران امر رهبری و هدایت گروهی بزرگ یا کوچک را برای رسیدن به اهدافی معین بر عهده دارند، این روند را با شیوه‌های مختلفی ممکن است پیش ببرند که هر یک از این شیوه‌ها به عنوان یک سبک مدیریتی خاص طبقه بندی می‌شوند.

رهبری فرهمند

فرهمندی فرآیندی است که در طی آن رهبران از راه برانگیختن عواطف بر پیروانشان اثر می‌گذارند و به این ترتیب آنها را با خود همسو می‌کنند. رهبران فرهمند پیروان خود را از راه احساسات به حرکت وا می‌دارند و ایشان را با اطلاعات جزئی سر در گم نمی‌کنند. این رهبران پر جذبه معمولا یک دیدگاه افراطی از جهانی جدید ارائه می‌کردند تا پیروان خود را از بحرانها رها کنند و به عقیده پیروانشان دارای استعدادهای درونی فوق العاده هستند، به آنها اعتماد می‌کنند و به ندرت در سازمانهای تجاری جهانی یافت می‌شدند.

اما از جهت دیگر همزمان با جدی تر شدن رقابتهای جهانی و لرزان بودن اقتصاد بین المللی ، سطح اعتماد در سازمانها و ملل مختلف نوسان پیدا کرد و رهبری فرهمند به تدریج بیشتر مورد توجه نهادها و حکومتهای جهان قرار گرفت. رهبران فرهمند انتظاراتشان از پیروان ، زیاد ولی در عین حال وقع بینانه است. با رفتار خویش الگو یا نمونه ایجاد می‌کنند که مورد تقلید پیروانشان قرار گیرد.

رهبری تحول گرا

برخلاف رهبری فرهمند که بر نقش فردی رهبران تأکید می‌کند، در رهبری تحول گرا تأکید بر فرآیند ایجاد و تقویت تعهد و سر سپردگی پیروان به اهداف سازمان و تقویت آنان در رسیدن به این اهداف است. برای رهبران تحول گرا جاذبه شخصی لازم است ولی کافی نیست. به علاوه یک رهبر تحول گرا دارای شرایط زیر است:
  • به اهداف طولانی مدت توجه دارد.
  • پیروان را به تعقیب یک بینش شخص تشویق می‌کند و بجای آنکه با سیستم موجود کار کند، با تغییر و دگرگونی سیستم سازمانی به پیشبرد بینش مورد نظر می‌پردازد.
  • به پیروان کمک می‌کند تا مسئولیت بیشتری برای پیشرفتشان بپذیرند.
  • در زمان مناسب یک برنامه رهبری موفق را توسعه می‌دهد، لذا فعالیتهای تحول گرا بجای آنکه در افراد بخصوص ادامه پیدا کنند، در سیستم سازمانی ادامه می‌یابند.
بطور خلاصه رهبران تحول گرا بر تقویت پیروان و پی گیری تغییرات سازمانی و رسمی سیستمها ، فرآیندها و ارزشهای جدید تأکید می‌کنند و در حقیقت کسانی که دنیا را تکان می‌دهند رهبران و مدیران تحول گرا هستند. این دسته از مدیران آزادی عمل بیشتری در کارشان دارند. زیر دستان را به تحرک وا می‌دارند و برای نیل به اهداف به آنها الهام می‌بخشند و آنان را درباره اینکه هدف چگونه می‌تواند قابل دستیابی باشد تحریک می‌نمایند. آنها رابطه با زیر دستان را حفظ و آزادانه اطلاعات را با آنها تقسیم می‌کنند. مطالعات انجام گرفته در مورد مدیران اجرایی مؤسسات بازرگانی ، افسران ارشد ارتش ، مدیران ارشد دولتی و … نشان داده که مدیران تحول گرا در شغل خود بسیار کار آمد توصیف شده‌اند.

رهبران و مدیران انتخابی و انتصابی

رهبران انتصابی از طرف یک منبع خارجی مثل مدیر ارشد به گروه تحمیل می‌گردند و رهبران انتخابی توسط اعضاء گروه انتخاب می‌شوند. رهبری انتصابی متضمن رفتار رهبرانی است که برای هدایت فعالیت زیر دستان اختیار دارند و این قدرت را دارند که اگر زیر دستان وظایف خود را انجام ندادند و یا به خط مشیهای سازمانی وفادار نماندند آنها را تنبیه نمایند. رهبران انتخابی مشارکت و روابط بیشتری با اعضاء گروه خود دارند. مدیران انتصابی زمانی می‌توانند کارآیی بالاتری داشته باشند که همچون رهبران انتخابی عمل کنند.

رهبران آزاد منش و رهبران مستبد

رهبران آزاد منش به سبب ویژگیهایی که دارند در مقابل رهبران مستبد قرار می گیرند. در سبک رهبری آزاد منش رأی و نظرات اعضاء گروه مورد توجه قرار می‌گیرد و هر چند تصمیم گیری نهایی ممکن است با مدیریت گروه باشد، اما هر یک نظرات گروه شنیده می‌شود، ارج گذارده می‌شود و طبقه بندی می‌شود تا بهترین رأی و تصمیم اتخاز گردد. این رهبران و بطور کلی این سبک مدیریتی با توجه به اهداف مورد نظر در گروه از طرف اعضاء پذیرش بیشتری دارد و در صورتی که مدیر یا رهبر به خوبی از عهده اجرای این سبک بر بیاید و در کنار آن از اقتدار مناسب و قدرت مدیریتی برخوردار باشد برنامه‌های خوبی را به اجرا خواهند گذاشت.

سبک رهبری مستبد عمدتا براساس نظرات مدیریت و تصمیمات او اداره می‌گردد و کمتر از گروه آزاد منش به شرایط و خواسته‌های گروه توجه می‌شود. این سبک از رهبری هر چند در رسیدن به اهداف مشخص و مورد نظر مدیریتی موفق باشد، اما رضایت کمتری از طرف اعضاء را جلب خود می‌کند.

سبک های مدیریتی و نقش آن در ایجاد تعارض

اما به راستي سبك هاي مديريت چگونه ميتوانند سبب ايجاد وتشديد تعارض شوند و آن را از حالت سازنده به آفتي ويرانگر تبديل نمايند ؟

پايگاه‌هاي تعارض در سازمانها از ديدگاه « كتز »‌ (1964 ) به سه بخش تقسيم ميشوند :

اول تضاد و تعارضي كه بين واحدهاي سازماني با توجه به وظايف آنها به وجود مي آيد . دوم تشابه و تداخل وظايف واحدها ، كه درچنين حالتي تعارض به صورت رقابت سازنده و يا ويرانگر درمي آيد . «‌ اين نوع تعارض اگر براثر وابستگي متقابل واحدهاي سازمان به همديگر پيش بيايد شديدتر ميشود . »‌ سوم ، تعارضي كه براساس «‌سلسله مراتب اختيارات سازماني » به وجود مي‌آيد . و ناشي از حقوق ، اختلاف در پاداش ، حيثيت ومقام سازماني است .

اما « رابينز » (1974) معتقد است كه گاهي ارتباطات ضعيف و ناقص نيز موجب بروز تعارض ميشود.

نظام ارتباطي افراد باهم ممكن است سبب « سوء تفاهم » شود . نوع برداشت هاي ديگران از گفتار كسي يا نوع دانش و اطلاعات فرد و نيز مجاري ضعيف ارتباطي ، ميتوانند پيام را دستخوش تحريف سازند و به دليل سوء تفاهم تعارض را تشديد نمايند .

با توجه به اين واقعيت كه زنجيرة ارتباطات در سازمان در نهايت به مدير آن ختم مي شود، و سبك مديريت نقش مهمي در نحوة ارتباطات سازماني دارد ، لذا به اختصار به دو سبك عمده‌ي مديريت كه از ديدگاه روابط با كاركنان ، درانتهاي دو طيف سبك هاي متفاوت « تحكم و تمركز گرايي » و  « تفويض اختيار و تمركز زدايي » در مديريت قرار دارند .

الف ) مديريت مشاركتي : تفويض اختيار ، بها دادن به انديشه هاي نوكاركنان ، تكيه بر سواد ، تجربه، تخصص و قابليت هاي عيني كاركنان ، اجتناب از تحكم و تشر به هنگام روبرو شدن با كاركنان معترض و حتي خاطي ، حفظ حرمت و جايگاه انساني زيردستان ، اجتناب از ارتباطات محدود و كاناليزه شده ،‌ اتخاذ تصميمات جمعي و درگيركردن همه‌ي سطوح سازمان در فرآيند تصميم گيري ، وضوح و عدم ابهام در انتقال اطلاعات و استفاده از تيم هاي كارشناسي از ويژگيهاي مهم چنين سبكي است . وقتي مديريت حاكم بر سازمان به اين گونه باشد ، تعارض ويرانگر مجالي براي بروز پيدا نميكند ، درحاليكه تعارض سازنده «‌رقابت » سبب افزايش كارآيي و بهبود سازمان ميگردد . ميتوان چنين استنتاج نمود كه سبب چنين وضعيتي اين است كه كاركنان خود در فرآيند اتخاذ تصميمات شركت دارند ، از تبعات آن آگاه هستند ، همه چيز واضح است و ابهامي وجود ندارد.

مديريت مشاركتي تعارض فلج كننده و پنهان ناشي از« مقاومت منفي »‌راكه ميتواند پيامد تصميمات فردي و غير شفاف مديريت باشد از بين ميبرد . دراين سبك مديريت تنها  افرادي معدود به عنوان كانال ارتباطي مدير با كاركنان عمل نميكنند ، گروه هاي « نزديكان» و « بيگانه ها » ايجاد نميشوند و افراد فرصت طلب ، زبان باز و متملق اطلاعات را دستخوش اعوجاج ، تحريف و تغيير « به نفع خود » نمي نمايند . «رضايت شغلي» افراد با قابليت بالا ميرود و افراد به طورنسبي، جايگاهي را كه مستحق آن هستند در سلسله مراتب سازماني به دست مي‌ آورند .

دستاورد همه‌ي آنجه برشمرده شد اين است كه تعارض هايي از نوع آنچه « كتز » به آن اشاره كرده است ، درمقياس ويرانگر ايجاد نشود و جابجايي كاركنان « غيبت ، انتقال ، ترك شغل ،  و حتي فوت ناگهاني » نيز به حداقل برسد .

ب ) مديريت آمرانه : برخلاف تصور ، اين سبك مديريت كه در سازمانهاي نظامي « البته درپاره اي موارد و به ويژه در شرايط جنگي »‌ كارآيي و اثربخشي خوبي هم دارد ، فقط در ارتش ها يافت  نميشود . ويژگي هاي شخصيتي يك فرد كه به مديريت يك سازمان منصوب ميشود ، محيط و استنتاجات شخصي ، گاهي سبب ميشود كه سبك مديريت «آمرانه » حتي در دمكراتيك ترين سازمانها نيز خود را بركاركنان تحميل نمايد .

از ويژگيهاي مديريت آمرانه ترجيح « رفتار پادگاني » بر هرگونه « رفتار سازماني » است و پيامد چنين حالتي عدم تحمل هرگونه مخالفت و تفاوت نظر و سليقه است . مدير تمركز گرا و آمر فقط چيزهايي را ميشنود كه دوست دارد بشنود . تاءييد ، تمجيد و تملق اورا خوشحال ميكند و افراد فرصت طلب از چنين وضعيتي به نفع خود استفاده ميكنند . براي نيل به مقاصد خود تمام تصميمات و رفتارهايش را تاءييد ميكنند و در همه‌ي موارد خود را با او موافق نشان ميدهند . غافل از اينكه اگر در سازماني دونفردرتمام موارد دقيقاًمثل هم بينديشند ، يكي از آن دونفر اضافي است !‌

وقتي تصميم غلطي توسط مدير آمر اتخاذ ميشود ، گروه « نزديكان »‌ فرصت طلب كه كانال هاي ارتباطي مدير با كاركنان از مجاري تحت اختيارآنان عبور ميكند ، اجازه نميدهند زيان هاي چنان تصميمي از سوي كاركنان به مدير سازمان منعكس شود . افزايش هزينه هاي فرصت ، تشديد تعارض ، افت شديد كارآيي و اثربخشي از جمله‌ي عواقبي هستند كه اين وضعيت براي سازمان خلق ميكند . مديري كه صرفاً‌ به سبك آمرانه اعتقاد دارد ، دستورالعمل ها و مقررات سازماني را براي

عده اي از كاركنان لازم الاجرا و براي عده اي ديگر غير ضروري ميشمارد ، خودرا عقل كل ميداند و نيازي به مشورت با ديگران در خود احساس نميكند . از جمله‌ي پيامدهاي اين صفات سرخوردگي كاركنان ، احساس تبعيض ، استرس و احساس حقارت است و سازوكار دفاعي آنان درمقابل چنين حالتي ، بي تفاوتي ، كم كاري ، نا اميدي ، غيبت ، انتقال ، افسردگي ، پرخاشگري ، درگيري« بعضاً 

داراي پيامدهاي غيرقابل جبران » و تشديد تعارض دروني و بيروني است وماحصل همه سازوكارهاي مذكور هزينه هاي قابل توجهي است كه به سازمان تحميل ميشود .

اما آنچه گفته شد به معني نفي كامل مديريت آمرانه نيست ، زيرا نگرش «اقتضايي» به وضعيت و شرايط متفاوت ، سبك هاي مديريتي متفاوت را ، «حتي در دهه‌ي آغازين قرن بيست ويكم » توجيه ميكند . آنچه مهم است توجه مديران سازمانها به نحوة تعامل با افرادي است كه به مثابه ارزشمندترين دارايي هاي هرسازمان ، از نظر جايگاه ، ميزان تحصيلات ،‌تجارب ، توانايي هاي بالقوه و بالفعل باهم متفاوتند و با آنان بايد متناسب با ويژگي هايشان رفتار كرد .

از طرفي چون متغيرهاي محيطي نيز تقويت كننده مديريت اقتضايي است ، مجموعه‌ي ويژگيهاي متفاوت كاركنان و متغيرهاي محيطي ايجاب ميكند كه مديران ، سازمان هاي تحت تصدي خود را به اقتضاي شرايط اداره نمايند و به ياد داشته باشند كه در سازمان هاي رسمي قدرت آنان ناشي از جايگاهي است كه به پشتوانه‌ي قانون در اختيار دارند نه تفاوت ماهوي قدرتشان « به عنوان يك فرد »‌ با ديگراني كه به عنوان كارمند ،‌ يا به تعبير مديران آمر «‌فرودست » در تشكيلات تحت تصديشان به فعاليت مشغولند .

و اما سبک های رهبری به زبانی دیگر :

سبکهای رهبری :  (Leadership styles)

 

سبکهای رهبری راه و روشی از دستور مشروط – اجرا کردن برنامه ها و برانگیختن مردم است . آنها معمولا سه سبک از رهبری هستند.

 

1-) قدرت طلب یا استبدادی مطلق .(Authoritarian or autocratic)

2-) شرکت کننده یا دموکراتیک . (Participative or democratic)

3-) نمایندگی دادن یا بدون سلطنت (تفویضی) . ( (Delegative or Free-Reign

 

رهبران خوب از هر سه سبک استفاده می کنند . اگرچه معمولا با تاکید بر یکی از آنها . رهبران بد به چسبیدن به یکی از آنها میل دارند.

قدرت طلب (استبدادی مطلق): رهبر به مستخدمانش می گوید که چه چیزی را و چگونه انجام دهند.بدون مشورت با زیردستان.1- تمام اطلاعات در اختیار شماست.2- زمان کوتاهی دارید .3- مستخدمان به خوبی حرکت می کنند .

شرکت کننده  (دموکراتیک): به کارگیری یک یا چند نفر از مستخدمان درفراگرد تصمیم گیری.1-  قدرت تصمیم نهایی در اختیار رهبر است.2- قسمتی از اطلاعات را دارید و3- مستخدمانتان قسمتهای دیگر را .

نمایندگی دادن یا بدون سلطنت (تفویضی) : رهبر اجازه می دهد که مستخدمان تصمیم بگیرند .رهبر در مقابل تصمیماتی که اتخاذ می شود مسئول است . مستخدمان قادر به تحلیل موقعیت و اینکه نیاز ها چیست و چگونه باید انجام شوند می باشند .

رهبر خوب رهبری است که هر سه سبک را به کار می گیرد

موارد استفاده:

سبک استبدادی : روی یک مستخدم جدید که فقط کار یاد می گیرد .

سبک مشارکتی : با یک گروه از کارگرانی که کارشان را می دانند .

سبک تفویضی : با یک کارگر که شناخت ها (اطلاعات) بیشتری نسبت به شما درباره کار دارد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.