البته همه نظر ها در طول سال ها معتدل تر می شود. روان شناسان دریافتند، کمال گرایی هم خوب و بد دارد. در نیمه دوم قرن بیستم، روان شناسی به نام «هاماچک»، کمال گرایی را به بهنجار و نابهنجار تقسیم کرد.
کسانی که کمال گرای بهنجار یا سازگارانه هستند، معیار های بالایی را برای خود در نظر می گیرند اما به جای اینکه رسیدن یا نرسیدن به آن معیار ها برایشان مهم باشد، نفس تلاش کردن برای رسیدن به هدف برایشان اهمیت دارد. کمال گرایان مثبت از کار و تلاش زیاد لذت می برند و وقتی که در انجام دادن یا ندادن کاری آزادند، سعی می کنند آن را به بهترین نحوی که می توانند انجام دهند.
کمال گرایی بهنجار نه تنها موجب مشکلی نمی شود بلکه باعث می شود که فرد استعداد های خود را شکوفا کند و به احساس رضایت شخصی بالایی دست یابد.
برخلاف این نوع کمال گرایی، کمال گرایی نابهنجار به همان تعاریف اولیه نزدیک است؛ کمال گرایان نابهنجار یا روان رنجور بیشتر در فکر آن هستند که مبادا اشتباهی از آنها سر بزند. آنها هیچ وقت کاملا احساس پیروزی نمی کنند. آنها حتی اگر از دیگران بهتر کار کنند، باز هم احساس رضایت نمی کنند. این افراد هرچقدر هم که به موفقیت دست پیدا کنند، راضی نیستند و خود را سرزنش می کنند و هدف بالاتری را در نظر می گیرند. آنها در این زنجیره بی انتها گیر می کنند و همیشه با خودشان درگیرند.
روان شناسان با توجه به علت های کمال گرایی ، ۳ نوع از آن را مشخص کرده اند:
۱) کمال گرایی خودمدار
این همان نوع است که در تعریف های اول مطلب هم رویش تاکید کردیم؛ یعنی خود فرد در مورد خودش توقعات بالایی دارد و از شکست می ترسد.
۲) کمال گرایی دیگرمدار
این نوع از افراد کمال گرا، معمولا نه تنها خودشان بلکه دیگران را نیز اذیت می کنند. تصور کنید که یک مربی یا یک کاپیتان کمال گرا، چطور عزت نفس اعضای تیم رازیر سوال می برد، یا یک استاد کمال گرا با دانشجویانش چه می کند.
۳) کمال گرایی القا شده توسط اجتماع
بعضی وقت ها درد در جامعه است؛ یعنی ارزش های جامعه القا می کند که همه افرادش باید به بهترین ها برسند. تصور کنید که موقعی که تیم ملی به جام جهانی می رود، همه مردم توقع داشته باشند و همه مطبوعات تیتر بزنند که «ما باید قهرمان جام جهانی شویم».
● چه نسبتی با ورزش دارد؟
کمال گرایی خیلی به برد و باخت ربط دارد. برد و باخت هم اولین چیزی را که به خاطر می آورد ورزش است. می شود حدس زد که کمال گرایی در ورزشکاران خیلی شیوع داشته باشد. روان شناسان دانشگاه تورنتوی کانادا در تحقیقی که در مورد تاثیر کمال گرایی بر ورزشکاران انجام داده اند، به نتیجه های جالبی رسیده اند.
آنها که این پژوهش را در سال۲۰۰۶ انجام دادند، دریافتند که چه در ورزشکاران تفننی و چه در ورزشکاران حرفه ای؛
۱) انتظارات بالای جامعه، والدین و مربیان باعث می شود که آنها حالات غمگینی و افسردگی را تجربه کنند.
۲) اگر فقط و فقط مربی کمال گرا باشد، ورزشکاران حسابی تنش و اضطراب را تجربه می کنند.
۳) توقعات بیش از حد جامعه، مربیان و والدین باعث می شود که ورزشکاران نسبت به ورزشکاران دیگر هم احساس خشم و خصومت کنند.
● گام هایی برای تغییر کردن
خیلی سخت است، ما هم می دانیم تغییر دادن یک ویژگی شخصیتی که سال ها با آن زندگی کرده اید خیلی سخت است. برای همین ما چند توصیه به شما می کنیم، چند توصیه هم به آنهایی که در کمال گرا شدن شما مؤثر بوده اند:
۱) باور کنید که می شود تغییرش داد.
خیلی از آدم ها تا اسم «ویژگی شخصیتی» یا «بیماری روان شناختی» می آید و حس می کنند آن ویژگی یا بیماری را دارند، خیال خودشان را راحت می کنند و به همه اعلام می کنند که «من این جوری ام و دیگه کاری نمی شه کرد». آنها رفتارشان را به بیماری یا شخصیت شان ربط می دهند و نه خودشان. تا وقتی این برچسب زدن ها ادامه داشته باشد، پیشگویی آنها درست از آب درمی آید؛ آنها تغییر نمی کنند چون باور دارند که تغییر نمی کنند.
2)ابتدا به خودتان در مورد آنچه انجام دادهايد اطمينان کنيد
اگر تمايل به نشان دادن کمالگرايي مستقيم داريد، راههايي براي اعتبار بخشيدن به آنچه ديگران انجام ميدهند جستوجو کنيد. اين عادت را در خود ايجاد کنيد که به آنچه خود و ديگران کسب ميکنند توجه کنيد و به آن ارج بگذاريد. بازخورد مثبت گرفتن احساس خوبي ايجاد ميکند، حتي اگر از خودتان اين بازخورد را بگيريد.
اشبي، توصيه ميکند که نه تنها براي موفقيتهاي عيني از قبيل نمره امتحان بايد خود را تشويق کنيد، بلکه روابط موفقي را که ايجاد کردهايد نيز بايد شناسايي کنيد و به خود پاداش دهيد.
افراد کمالگرا اغلب سعي ميکنند اشتباهات خود را انکار کنند و اين تنها به بدتر شدن موقعيت منجر ميشود. اگر شما اشتباهاتتان را ببخشيد، ميتوانيد به تجربه يادگيري مثبت بازگرديد. اين پذيرش را نسبت به اشتباهات ديگران نيز بايد ايجاد کنيد
3)شکست خوردن را تمرين کنيد
براي افراد کمالگرا ترس از شکست توانفرساست. براي غلبه بر ترس مواجه شدن با آن ضروري است. به خاطر بسپاريد که ما از اشتباهاتمان بيش از موفقيتهايمان درس ميگيريم. سعي کنيد فعاليت جديدي که در آن عملکرد خوبي نداريد انجام دهيد. در تلاشهاي اول احتمالاً نتايج عالي به دست نخواهيد آورد. حتي ممکن است تا حدي احساس مضحک بودن کنيد اما انجام دادن چنين کارهايي به شما کمک ميکند تا متوجه شويد شکست مفيد است. هر شکستي به شما ياد ميدهد که چگونه در دفعات بعد بهتر عمل کنيد. از آنجا که افراد کمالگرا تمايل دارند خيلي جدي به کارهايشان بپردازند، اگر شما ياد بگيريد که به خودتان بخنديد، پاداشي بزرگ ميگيريد: بيشتر لذت ميبريد
4) علت کمال گرایی تان را بشناسید.
همین که بدانید والدینتان دیکتاتور بوده اند یا کمال گرا، همین که ته ذهنتان معلم کلاس اولتان را به یاد بیاورید که فقط بچه هایی که ۲۰ می گرفتند را دوست داشت. همین دانستن ها، باعث می شود که بهتر خودتان و کمال گرایی تان را بشناسید و این کمک کننده است.
5) باورهای غیرمنطقی تان را بازسازی کنید.
این گام در واقع شبیه این است که ما غذا را لقمه لقمه می کنیم تا بتوانیم آن را ببلعیم. ما که نمی توانیم چیز گنده و مبهمی مثل «کمال گرایی» را یکهو تغییر دهیم، پس می رویم سراغ باورهای تشکیل دهنده اش. یک بار دیگر بخش سوم علت های کمال گرایی را بخوانید؛ می بینید که تمام باورهایی که در آنجا نوشته شده اند از لحاظ منطقی درست نیستند اما چون افراد سال ها با آنها زندگی کرده اند در ناخودآگاه شان حک شده است.
این باورها وقتی که می خواهید یک کار- به گمان خودتان – بزرگ را انجام دهید یا وقتی که – باز هم به گمان خودتان – شکست می خورید، حسابی توی ذهنتان وول می خورند. آنها را شناسایی کنید. همان موقع یادداشت شان کنید و در مقابلش باوری را بنویسید که فقط ذره ای منصفانه تر است. تکرار این کار باعث می شود که کم کم ذهنتان یاد بگیرد خود به خود به همان باورهای منصفانه تر فکر کند و نه باورهای کمال گرایانه.
6) والدین تان را آگاه کنید.
اگر والدین آگاه باشند که تربیت کردن بچه هایشان به شیوه ارباب منشانه، تاثیری اینچنین ناخوشایند روی بچه هایشان دارد، احتمالا کمی خودشان را کنترل خواهند کرد.
|