پرسشنامه عوامل موثر بر مشارکت سیاسی دانشجویان

این پرسشنامه استاندارد از نوع فایل ورد و به همراه تمامی اطلاعات مربوط به نمره گذاری، تفسیر، روایی و پایایی و … در قالب جداول زیبا و آماده تکثیر ارائه گردیده است. پس از پرداخت موفق می توانید به صورت آنلاین اقدام به دانلود فایل مربوطه بپردازید.

هدف: ارزیابی عوامل موثر بر مشارکت سیاسی دانشجویان (حس اثربخشی سیاسی بیرونی، حس اثربخشی سیاسی درونی، تعهد مدنی)
تعداد سوال: 10
تعداد بعد: 10
شیوه نمره گذاری: دارد
منبع: دارد
نوع فایل: word 2007

همین الان دانلود کنید

قیمت: فقط 2900 تومان

خرید فایل

پرسشنامه عوامل موثر بر مشارکت سیاسی دانشجویان

برای تبیین مشارکت سیاسی و اصولاً هر گونه رفتار سیاسی در کلی‏ترین سطح دو دیدگاه رقیب وجود دارد: انتخاب عاقلانه و مکتب جامعه شناختی. در مکتب انتخاب عاقلانه که آنتونی داونز2 مهمترین نظریه‏پرداز آن است، هر گونه رفتار سیاسی حاصل تصمیم فردی بازیگر است که به طور عاقلانه از میان گزینه‏های مختلف که در یک وضعیت خاص پیش روی اوست گزینه‏ای را انتخاب کند که به بهترین نحو اهداف او را تأمین می‏نماید. آنتونی داونز در چهار چوب مکتب انتخاب عاقلانه تبیینی تئوریک از رفتار رأی دهی مردم ارائه داده است که می‏تواند به برخی انواع دیگر مشارکت سیاسی نیز قابل تعمیم باشد3. هر رأی دهنده بالقوّه بر اساس محاسبه عقلانی عمل می‏کند و در جریان مبارزه انتخاباتی با ارزیابی دولتی که بر سر کار بوده و مقایسه آن با ادعاها و برنامه‏های احزاب مخالف و با در نظر گرفتن منافعی که انتظار می‏رود از پیروزی این یا آن حزب عاید شخص او شود دست به گزینش می‏زند. رأی دهندگان انتخاب کنندگان عاقلی‏اند که شرکت در انتخابات را وسیله‏ای برای تأمین منافع شخصی خود تلقی می‏کنند (سید امامی، 1386، ص63). اولسون4 معتقد است که نفع شخصی عقلانی فرد را وادار می‏کند که هزینه‏های مشارکت در گروه یا عمل جمعی را در مقابل منافع آن بسنجد. وی عقلانیت را عامل قوی برای مشارکت سیاسی می‏داند. داونز و اولسون هر دو بر عقلانیت در مشارکت سیاسی تأکید دارند (راش، 1377 ،ص 136).

در مکتب جامعه‏شناختی، عمل فردی و گروهی برگرفته شده از ارزش‏ها و هنجارهای موجود در جامعه است؛ لذا تحلیل مشارکت سیاسی در پرتو مطالعه عواملی چون شرایط جامعه‏پذیری سیاسی افراد، فرهنگ سیاسی، سیستم‏های گروهی و سایر شرایط مربوط به محیط اجتماعی امکان پذیر می‏شود. یکی از نظریه‏های جامعه‏شناختی نظریه منابع است که در آن ادعا می‏شود برخی منابع اجتماعی و اقتصادی- از جمله تحصیلات، شغل و درآمد- بر مشارکت سیاسی افراد تأثیر می‏گذارند. دسترسی نابرابر افراد به اینگونه منابع در شکل‏گیری سبک زندگی، شبکه‏های اجتماعی و انگیزه‏های افراد مؤثّر است. بنابر این رفتار مشارکتی افراد را باید بر حسب عضویت آنان در گروه‏های شغلی، تحصیلی و غیره توضیح داد (سید امامی، 1386 ، ص65 ).

هانتینگتون5 و نلسون6 مشارکت سیاسی را از عوامل اصلی توسعه سیاسی می‏دانند. آنان مشارکت سیاسی را تابع دو عامل نگرش و اولویت‏های نخبگان سیاسی و وضع گروه‏ها و انجمن‏ها و نهادهای اجتماعی واسطه در خود جامعه می‏دانند و معتقدند که فرایند توسعه اقتصادی و اجتماعی از طریق دو مجرا می‏تواند سرانجام به گسترش مشارکت سیاسی و اجتماعی بیانجامد:

الف. مجرای تحرک اجتماعی به این معنی که کسب منزلت‏های بالاتر اجتماعی به نوبه خود در فرد احساس توانایی و نگرش‏های معطوف به توانایی و تأثیر نهادن بر تصمیم‏گیری‏های دستگاه‏های عمومی را ایجاد می‏کند و این عوامل ذهنی در مجموع می‏تواند مشوق مشارکت در سیاست و فعالیت‏های اجتماعی باشد. در این حالت منزلت اجتماعی بالاتر و احساس توانایی و مؤثر بودن از نظر سیاسی به عنوان متغیرهای میانی، مشوّق مشارکت اجتماعی و سیاسی می‏شود. به نظر این دو نویسنده، از میان متغیرهای منزلتی، میزان سواد یا تحصیلات فرد بیشترین تأثیر را بر مشارکت سیاسی دارد.

ب. مجرای سازمانی یعنی عضویت و مشارکت فعّال در انواع گروه‏ها و سازمان‏های اجتماعی (اتحادیه‏های شغلی و صنفی، گروه‏های مدافع علائق خاص و نظایر آن‏ها) است که احتمال مشارکت در فعالیت اجتماعی و سیاسی را بیشتر می‏کند. این عوامل در جوامعی که فرصت‏های تحرک فردی در آن‏ها محدودتر است، اهمیت بیشتری دارد زیرا همانطور که گفته شد فرد برای رسیدن به وضع اجتماعی و اقتصادی بهتر به عنوان آخرین راه حل به فعالیت در سازمان‏های اجتماعی یا احزاب سیاسی می‏پردازد اما بطور کلی دخالت در فعالیت سازمان‏ها در تبیین تفاوت سطوح مشارکت سیاسی، از منزلت اجتماعی- اقتصادی مهم‏تر است (رضایی، 1375، صص 56-54).

1-2. دیدگاه پری7

پری معتقد است که باید سه جنبه از مشارکت سیاسی یعنی شیوه مشارکت، شدت وکیفیت آن را بررسی کرد. منظور وی از شیوه مشارکت این است که مشارکت چه شکلی به خود می‏گیرد آیا رسمی است یا غیر رسمی و استدلال می‏کند که شیوه مشارکت برطبق فرصت، میزان علاقه، منابع در دسترس فرد و نگرش‏های رایج به مشارکت در جامعه و به ویژه این که آیا مشارکت تشویق می‏شود یا نمی‏شود فرق دارد. منظور از شدت، سنجش تعداد افرادی است که در فعالیت‏های معین شرکت می‏کنند و هم تعداد دفعات مشارکت آنان است که باز هم ممکن است بر طبق فرصت‏ها و منابع فرق کند. کیفیت به میزان اثر بخشی که در نتیجه مشارکت به دست می‏آید و سنجش تأثیر آن بر کسانی که قدرت را اعمال می‏کنند و نیز بر سیاستگذاری‏ها مربوط می‏شود. کیفیت هم بر طبق فرصت‏ها و منابع از جامعه‏ای به جامعه دیگر و از موردی به مورد دیگر فرق می‏کند (راش، 1377، صص124- 123).

1-3. دیدگاه رابرت دوز8 و مارتین لیپست9

به نظر لیپست کشورهایی که به همراه رشد اقتصادی از طبقه متوسط بالاتری برخوردار باشند دموکراتیک‏تر از کشورهایی هستند که این زمینه در آن‏ها کمتر می‏باشد. او در این رابطه به ویژگی‏های طبقه متوسط به عنوان مؤلّفه‏های مثبت برای توسعه دموکراتیک اشاره دارد.

لیپست و دوز در تجزیه و تحلیل رفتار سیاسی و مشارکت مردم در کشورهای امریکا و کانادا، بریتانیا و استرالیا بر عوامل و متغیرهایی تأکید می‏ورزند که به اعتقادشان بر مشارکت سیاسی تأثیر مهمی دارد ولی شدّت و الگوی این تأثیرگذاری ثابت نبوده است. مهمترین این عوامل عبارتند از: باورهای مذهبی، جنسیت، سن، نژاد، روستایی یا شهری بودن افراد، طبقه اجتماعی و پیوندهای منطقه‏ای. ازنظر آنان در کشورهای فوق بجز امریکا عواملی مانند سن و جنسیت از جمله متغیرهای مهم مؤثر بر مشارکت سیاسی می‏باشند. همان‏طور که گفته شد شدّت تأثیرگذاری عوامل مذکور در همه کشورها به یک اندازه نبوده و نمی‏توان به یک الگوی چندان ثابتی در رفتار مشارکتی شهروندان در آن دست یافت. به عنوان نمونه بین موقعیت‏های اجتماعی افراد جامعه و پنداشته‏های سیاسی و گرایش‏های عقیدتی و حزبی آنان رابطه ثابتی وجود ندارد، به طوری که بسیاری از افرادی که وضعیت اقتصادی مطلوبی ندارند، در فعالیت‏های سیاسی به نفع احزاب محافظه کار و افراد سرمایه‏دار رأی می‏دهند و برعکس (لیپست و دوز، 1373، ص396).

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.